bookup

بازدید :533
سه شنبه 10 آبان 1401زمان :14:39
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دوم: بی پروا باش رئیس جمهور کندی اعلام کرد آمریکا به ماه می رود. من بسیار کوچک بودم و آن روز را به خاطر نمی آورم، اما زندگی در دنیایی که ایده سفر به ماه را مطرح می کرد به خاطر دارم، همچنین کلمات ماندگار کندی را به یاد می آورم که می گفت ما این کار را انجام میدهیم «نه به دلیل آسانی

آنها، بلکه به این دلیل انجام می دهیم که دشوارند». امروزه ما از اصطلاح «پرتاب به ماه» برای اتشریح هر ایده بزرگ و جسورانه ای استفاده می کنیم. با وجود این، نمی دانم که تا چه اندازه اهمیت انجام اقدام بزرگی را که کندی در ۱۹۶۱ انجام داد، درک کرده ایم.

فرود آمدن روی ماه اتفاقی بزرگ بود که ناممکن به نظر می رسید. فناوری آمریکا در آن زمان آن قدر کم بود که حتی نمی توانست این کار بزرگ را تصور کند، هنگامی که رئیس جمهور ضرورت اجرایی شدن این پروژه را اعلام کرد، ما حتی مواد لازم برای ساخت راکت را نداشتیم، چه برسد به فناوری و اجزای سبک وزن برای فضاپیمایی که بتواند به ماه برود. ما نه قابلیت کوچک کردن سیستم های موردنیاز برای جای گیری در فضای محدود فضاپیما را داشتیم و نه وسایل ارتباطی پیشرفته ای که بتوانیم کپسول فضاپیما را در فضا ردیابی کنیم. حتی دانش ریاضی یا فیزیک کافی نداشتیم که بتواند به ما بگوید چگونه یک فضاپیما را به سمت ماه پرتاب کنیم و سپس آن را برگردانیم. اما همان طور که رئیس جمهور کندی گفت: «ما انتخاب کردیم که در این دهه به ماه برویم.» ما انتخاب کردیم و انجامش دادیم.

بیشتر فناوری هایی که امروزه از آنها بهره می بریم، نتیجه مستقیم تلاش افرادی برای حل چالش های پروژه پرتاب به ماه بوده است که شاید ارزش آنها را به معنای واقعی درک نمی کنیم. برای اجرای این پروژه فناوری هایی همچون ارتباطات ماهواره ای، ایجاد سیستم هواشناسی جهانی، ساخت مواد پلاستیکی مقاوم در عملکرد شرایط سخت مقاوم، فناوری کوچک سازی دستگاه ها (رایانه ها در ۱۹۶۰ آنقدر بزرگ بودند که حتی در یک سفینه فضایی هم جای نمی گرفتند و حتی رسیدن به فرمول های ریاضی برای پرتاب موشک به فضا و برگشتن به اتمسفر نیاز بود. امروزه وقتی به راحتی گوشی آیفون خود را برمیداریم و از چی پیاس استفاده می کنیم ایمیل می فرستیم و یا اینکه وضعیت هوا را چک می کنیم، کسی اعتبار آن را به رئیس جمهور کندی نمی دهد؛ در صورتی که وجود این نوآوری ها تا حد زیادی مدیون اقدامات بزرگ او هستند.

دلیل من برای تحسین ایده پرتاب به ماه متهورانه بودن آن است. اقدامات بزرگ موتور محرکهای برای نواوری های بیشمار دیگر هستند. اقدامات بزرگ می توانند باعث تغییر فرهنگ جغرافیای مدل ذهنی و سیستم سیاسی شوند. دلایل آن نیز کاملا واضح اند: برای ساختن دنیایی بهتر



مشاهده پست مشابه : معرفی کتاب نترس باش
بازدید :413
سه شنبه 12 مهر 1401زمان :10:15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بخشی از کتاب نترس باش برآیندرا در ادامه مشاهده میکنید:

دوم: بی پروا باش رئیس جمهور کندی اعلام کرد آمریکا به ماه می رود. من بسیار کوچک بودم و آن روز را به خاطر نمی آورم، اما زندگی در دنیایی که ایده سفر به ماه را مطرح می کرد به خاطر دارم، همچنین کلمات ماندگار کندی را به یاد می آورم که می گفت ما این کار را انجام میدهیم «نه به دلیل آسانی

آنها، بلکه به این دلیل انجام می دهیم که دشوارند». امروزه ما از اصطلاح «پرتاب به ماه» برای اتشریح هر ایده بزرگ و جسورانه ای استفاده می کنیم. با وجود این، نمی دانم که تا چه اندازه اهمیت انجام اقدام بزرگی را که کندی در ۱۹۶۱ انجام داد، درک کرده ایم.

فرود آمدن روی ماه اتفاقی بزرگ بود که ناممکن به نظر می رسید. فناوریآمریکا در آن زمان آن قدر کم بود که حتی نمی توانست این کار بزرگ را تصور کند، هنگامی که رئیس جمهور ضرورت اجرایی شدن این پروژه را اعلام کرد، ما حتی مواد لازم برای ساخت راکت را نداشتیم، چه برسد به فناوری و اجزای سبک وزن برای فضاپیمایی که بتواند به ماه برود. ما نه قابلیت کوچک کردن سیستم های موردنیاز برای جای گیری در فضای محدود فضاپیما را داشتیم و نه وسایل ارتباطی پیشرفته ای که بتوانیم کپسول فضاپیما را در فضا ردیابی کنیم. حتی دانش ریاضی یا فیزیک کافی نداشتیم که بتواند به ما بگوید چگونه یک فضاپیما را به سمت ماه پرتاب کنیم و سپس آن را برگردانیم. اما همان طور که رئیس جمهور کندی گفت: «ما انتخاب کردیم که در این دهه به ماه برویم.» ما انتخاب کردیم و انجامش دادیم.

بیشتر فناوری هایی که امروزه از آنها بهره می بریم، نتیجه مستقیم تلاش افرادی برای حل چالش های پروژه پرتاب به ماه بوده است که شاید ارزشآنها را به معنای واقعی درک نمی کنیم. برای اجرای این پروژه فناوری هایی همچون ارتباطات ماهواره ای، ایجاد سیستم هواشناسی جهانی، ساخت مواد پلاستیکی مقاوم در عملکرد شرایط سخت مقاوم، فناوری کوچک سازی دستگاه ها (رایانه ها در ۱۹۶۰ آنقدر بزرگ بودند که حتی در یک سفینه فضایی هم جای نمی گرفتند و حتی رسیدن به فرمول های ریاضی برای پرتاب موشک به فضا و برگشتن به اتمسفر نیاز بود. امروزه وقتی به راحتی گوشی آیفون خود را برمیداریم و از چی پیاس استفاده می کنیم ایمیل می فرستیم و یا اینکه وضعیت هوا را چک می کنیم، کسی اعتبار آن را به رئیس جمهور کندی نمی دهد؛ در صورتی که وجود این نوآوری ها تا حد زیادی مدیون اقدامات بزرگ او هستند.

دلیل من برای تحسین ایده پرتاب به ماه متهورانه بودن آن است. اقدامات بزرگ موتور محرکهای برای نواوری های بیشمار دیگر هستند.

سوم: فرضیات را کنار بگذارید در ورودی دفترم تابلوی خاصی آویزان کرده ام تا همه بتوانند ببینند: عکس . هشتادوپنج سالگی پولیس کندی شرایور مؤسس المپیک ویژه که به همراه چند ورزشکار در یک استخر است. در عکس، او خوشحال به نظر می رسد. پایین آن، این جمله نوشته شده است: «جین، می خواهم تابستان بعدی در استخر کنار من باشی.» متأسفانه قبل از اینکه تابستان بعدی بیاید یونیس درگذشت.

به نوعی می شود گفت من هرگز این شانس را نداشتم که همراه یونیس در آن استخر باشم؛ اما به اندازه کافی خوش شانس بودم تا این رهبربزرگ را در آخرین سالهای زندگی اش بشناسم و تحت تاثیر او قرار گیرم. همکاری بنیاد کیس با المپیک ویژه به آنها کمک کرد تا در صحنه های بین المللی حضور مؤثرتری داشته باشند. کارهایی که یونیس انجام داده بود باعث شد هدفهای بزرگ برای خودم تعیین کنم، ریسک کنم و هرگز این موضوع را از یاد نبرم که حتی افراد آسیب پذیر نیز فرصت ها و استعدادهای خاصی دارند. «همراه من به استخر بیا!» دعوت نامه ای است که همیشه من را به یاد پریدن در استخر زندگی و ایجاد تفاوت می اندازد.

برای درک یونیس باید داستان او را بدانید. در بازاریابییک روز گرم و شرجی تابستان ۱۹۶۸ در شهر شیکاگو یونیس اولین بازی های المپیک ویژه را آغاز کرد. درست هفت هفته پیش تر، برادر جوان تر او سناتور رابرت کندی ترور شده بود. مرگ رابرت در ادامه مرگ زودهنگام و تراژیک دو خواهر و برادر دیگر او از جمله رئیس جمهور جان کندی بود. مأموریت آن روز او در شیکاگو توسط اخواهرش رزماری که با ناتوانی ذهنی به دنیا آمد، به او الهام شده بود. در کودکی پونیس و رزماری با هم ورزش می کردند و بسیار به هم نزدیک بودند. این امر باعث شد یونیس تصمیم بگیرد با کمک ورزش به افراد ناتوان قدرت ببخشد. این فعالیت با یک برنامه تابستانی به نام کی شریور در حیاط خلوت خانه اش آغاز شد و با اولین دوره المپیک ویژه در ۱۹۶۸، جنیش بون سراسر امریکا را فراگرفت و به کانادا رسید.

ایوئیس مشتاقانه بر اقدامی بزرگ تمرکز کرد: او می خواست با کمک ورزش دنا دهد، چیزی که او را در آن تابستان به شیکاگو کشانده بود. آنجا، هنگام غروب، جایی که ما ورزشکار در استادیوم روباز دور هم جمع شده بودند، سوگند المپیک ویژه را برای جمع ادا کرد آن سوگند این بود که:



مشاهده پست مشابه : معرفی کتاب نترس باش
بازدید :287
11 مهر 1401زمان :9:9
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بخشی از کتاب نترس باش:

سوم: فرضیات را کنار بگذارید در ورودی دفترم تابلوی خاصی آویزان کرده ام تا همه بتوانند ببینند: عکس . هشتادوپنج سالگی پولیس کندی شرایور مؤسس المپیک ویژه که به همراه چند ورزشکار در یک استخر است. در عکس، او خوشحال به نظر می رسد. پایین آن، این جمله نوشته شده است: «جین، می خواهم تابستان بعدی در استخر کنار من باشی.» متأسفانه قبل از اینکه تابستان بعدی بیاید یونیس درگذشت.

به نوعی می شود گفت من هرگز این شانس را نداشتم که همراه یونیس در آن استخر باشم؛ اما به اندازه کافی خوش شانس بودم تا این رهبر بزرگ را در آخرین سالهای زندگی اش بشناسم و تحت تاثیر او قرار گیرم. همکاری بنیاد کیس با المپیک ویژه به آنها کمک کرد تا در صحنه های بین المللی حضور مؤثرتری داشته باشند. کارهایی که یونیس انجام داده بود باعث شد هدفهای بزرگ برای خودم تعیین کنم، ریسک کنم و هرگز این موضوع را از یاد نبرم که حتی افراد آسیب پذیر نیز فرصت ها و استعدادهای خاصی دارند. «همراه من به استخر بیا!» دعوت نامه ای است که همیشه من را به یاد پریدن در استخر زندگی و ایجاد تفاوت می اندازد.

برای درک یونیس باید داستان او را بدانید. در یک روز گرم و شرجی تابستان ۱۹۶۸ در شهر شیکاگو یونیس اولین بازی های المپیک ویژه را آغاز کرد. درست هفت هفته پیش تر، برادر جوان تر او سناتور رابرت کندی ترور شده بود. مرگ رابرت در ادامه مرگ زودهنگام و تراژیک دو خواهر و برادر دیگر او از جمله رئیس جمهور جان کندی بود. مأموریت آن روز او در شیکاگو توسط اخواهرش رزماری که با ناتوانی ذهنی به دنیا آمد، به او الهام شده بود. در کودکی پونیس و رزماری با هم ورزش می کردند و بازاریابی دیجیتالبسیار به هم نزدیک بودند. این امر باعث شد یونیس تصمیم بگیرد با کمک ورزش به افراد ناتوان قدرت ببخشد. این فعالیت با یک برنامه تابستانی به نام کی شریور در حیاط خلوت خانه اش آغاز شد و با اولین دوره المپیک ویژه در ۱۹۶۸، جنیش بون سراسر امریکا را فراگرفت و به کانادا رسید.

ایوئیس مشتاقانه بر اقدامی بزرگ تمرکز کرد: او می خواست با کمک ورزش دنا دهد، چیزی که او را در آن تابستان به شیکاگو کشانده بود.

هفتم: برای تعالی، ریسک را در آغوش بگیر اگر هنگام کار با هیئت مدیره شرکت های سنتی، از آنها درباره اشتیاق به ریسک کردن بپرسین چهره شان در هم می رود و از ناراحتی روی صندلی پیچ و تاب می خورند. این اتفاق حتی در سازمان هایی که قصد بازآفرینی خودشان را دارند، رخ می دهد. افراد کمی پیدا می شوند که حاضرند ریسک کنند. به جای آن اغلب میشنوم که افراد می پرسند: «چگونه می توانم ریسک را به حداقل برسانم یا از بین ببرم؟»

اما چه می شود اگر واژه « ریسک» را با اصطلاح « تحقیق و توسعه» جایگزین کنیم؟ وقتی تصویرمان از ریسک را از عملکردی بدون اندیشه و بی ملاحظه به روندی آگاهانه و تعمدی و تدریجی تغییر دهیم، ترس ناشی از آن کاهش می یابد و به جای آنکه ریسک کردن فرایندی حیاتی باشد، به جزئی از فرایند اكتشاف تبدیل می شود.

مغز ما طوری تنظیم شده است که از ریسک کردن بپرهیزد. در آغازین روزهای زندگی بشر، خطر فیزیکی همیشه و همه جا وجود داشت، بنابراین مغزمان به گونه ای طرح ریزی شد تا به ما بگوید چه زمانی باید فرار کنیم یا بمانیم و بجنگیم. امروزه ما باید مغز خود را با پرسیدن سؤالاتی همچون: «نکته منفی ریسک چیست؟ نکته مثبت ریسک کردن چیست؟ و نکته منفی اقدام نکردن چیست؟ » آموزش دهیم گاهی اوقات، قبل از شیرجه زدن در آب بهتر است پای خود را کمی خیس کنیم؛ این بهترین راه برای آزمایش ایده هاست. در کار با سازمان های ریسک گریز، اغلب توصیه می کنم که سرمایه گذاری محدودی انجام دهند و برای آزمایش ایده های خاص، تنها یک درصد از بودجه خود را در نظر بگیرند. با این روش، ریسک کردن دیگر ترسناک نخواهد بود و به یک پروژه تحقیقاتی برای توسعه کسب و کار بدل خواهد شد.

وقتی با مدیران اجرایی شرکتهای خصوصی صحبت می کنم، آنها خیلی سریع به اهمیت تحقیق و توسعه به منزله شاهرگ حیاتی شرکت های نواور اشاره می کنند. بله، صحیح است؛ هنگامی که می خواهید کشف کنید کدام روش مناسب است و کدام نیست؛ برخی شیوه ها با شکست مواجه می شود. اما همان طور که انیشتین گفته است: «تا زمانی که به تلاش کرد. ادامه دهید، هرگز شکست نخواهید خورد.» این جمله انیشتین درباره اجرای برنامه، توسعة با شروع هر حرکتی صادق است. من اغلب از فعالان اجتماعی می شنوم که اعتراض وارن بافت.



مشاهده پست مشابه : معرفی کتاب نترس باش
بازدید :247
سه شنبه 22 شهريور 1401زمان :11:31
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بخشی از کتاب نترس باش برآیندرا در ادامه می‌خوانید:

چهارم: همه زوایا را در نظر بگیر

نوآوریو اختراع مطابق نظر و سلیقه مردم به وجود نمی اید، جمله مشهوری از هنرى في دارد که می گوید: «اگر من از مردم می پرسیدم که چه نیازی دارند، مطمئنامی گفتند کدا سریع تر می خواهند. » رؤیاپردازانی که واقعیت های جدیدی خلق می کنند، باید موضوعات زاویه ای ببینند که دیگران قادر به دیدنش نیستند. وقتی ماشین اختراع و معرفی شد، فکر می بلافاصله به سمت نکات منفی این اختراع یعنی خطراتی که ممکن است داشته باشد، منعطف شد. مردم همیشه در مقابل پدیده های جدید چنین واکنشی از خود نشان می دهند. برای مثال ابه واهمه و تردید مردم در برابر ماشین های بدون راننده که در عصر جدید پدید آمده است، فکر کنید. بیشتر نوآوری های چشمگیر تاریخ را رویاپردازانی پدید آورده اند که باید منتظر می ماندند تا دیگران رؤیای آنها را بپذیرند
زمانی که مردم معمولی جامعه پیشرفت را بپذیرند، ساده است که دیدمان به زندگی گذشته مان تغییر کند. چه کسی می تواند زندگی را بدون ارتباط اینترنتی تصور کند؟ اما تا سال ۱۹۹۵ که چندان هم دور نیست، از هر چهار خانواده تنها یکی رایانه داشت! وقتی شرکت آمریکا آنلاین در ۱۹۸۵ تأسیس شد، کشور تا آنلاین شدن فاصله زیادی داشت. آن زمان تنها ۳درصد از آمریکایی ها آنلاین بودند و میانگین آنلاین بودنشان نیز یک ساعت در هفته بود. شغلهای محدودی به مهارت های رایانه ای نیاز داشتند و هیچ کس در جیبش گوشی هوشمند نداشت. می توانم به وضوح به یاد بیاورم که بارها میشنیدیم: «چرا من باید ایمیل داشته باشم؟» یا اینکه کسب وکار من به ارتباط اینترنتی نیاز ندارد.»
اما ماموریت ما دسترس پذیر کردن اطلاعات و ایده ها بود، بنابراین پیشنهاد قانع کننده ای به دنیا ارائه دادیم و بر چشم اندازمان پافشاری کردیم. نه سال طول کشید تا یک میلیون کاربر جذب کنیم، اما جذب یک میلیون کاربر بعدی تنها هفت ماه زمان برد. امروزه اکثر افراد حتی از رایانه نیز استفاده نمی کنند، آنها از نسل بعدی فناوری، یعنی تبلت یا گوشی های هوشمند استفاده می کنند.
دیدن پدیده ها از زاویه ای دیگر، علاوه بر دنبال کردن مسیر روندها، شامل تصمیم برای ایجاد روندی جدید نیز هست. آمازون نمونه بارزی از این رویکرد است. زمانی که مردم نگران نداشتن اطلاعات کارت اعتباری خود در فضای آنلاین بودند، آمازونبه نحوی فرایند خريد آنلاين را برای مردم آسان کرد؛ به طوری که امروزه می بینیم افراد به شرکتها اطلاعات کارت اعتباری شان، خریدهایشان را ردگیری و حتی به صورت شخصی کالاهایی به آنها پیشنهاد کنند که ممکن است به آن علاقه مند باشند.

انجام دادن اقدامات بزرگ نیازمند پذیرفتن ریسکشکست است. همان طور که ما با داستان ها که به اشتراک گذاشتیم، این اصل را به تصویر کشیدیم، هر مبتکر بزرگی شکست خورده است؛ اما تنها بزرگترین مبتکران راهی برای یادگیری از شکست هایشان می یابند تا آنها را به جلو هدایت کند. از خودتان بپرسید آیا شکست یا ترس از شکست باعث سخت شدن مسیر حرکت شما می شود؟

این طبیعت انسان است که می خواهد شکستهایش را پنهان کند چون از آنها خجالت می کشد. در واقع آنها می گویند باید چیزی را به دست می آوردید اما کوتاهی کرده اید. فکر کنید چه می شود اگر به جای شرمگین بودن، بایستید، شکست هایتان را اعلام کنید و از این فرصت برای گفتن اینکه چه یاد گرفته اید، بهره ببرید و نیز دوباره بر پایبندی به هدفتان تأکید کنید؟ نمی توانم دقیقا بیان کنم که این کار چقدر حس رهاشدگی در شما ایجاد می کند. این یکی از درس هایی است که من از شکست هایم یاد گرفته ام.

به همین ترتیب طردشدن دردناک است اما اگر درک درستی از آن داشته باشید، می تواند نشان افتخاری برای شما باشد. این درس را میتوان از مخترعان و رهبرانی همانند انیشتین بگیریم که متوجه شدند شکست، آنها را به موفقیت آینده نزدیک تر می کند. جی کی رولینگ با وجود همه

طردشدن ها به تلاش خود ادامه داد. آستروتلر شکست را به بخشی اجتناب ناپذیر از موفقیت تبدیل کرد. وارن بافتبه ما یادآوری کرد که به کار خود نگاه بلندمدت داشته باشیم. هر وقت شکست خوردید، اجازه دهید داستان این بزرگان به شما کمک کند که دوباره به مسیرتان بازگردید.

در ۲۰۱۴ جف بزوس برای سهامداران آمازون نوشت: «شکست یکی از اجزای اصلی نواوری است و انتخاب محسوب نمی شود. ما این را می دانیم و به شکست زودهنگام و تکرار آن تا زمانی که راه درست را بیابیم ادامه می دهیم.» اینها تکرار حرف های توماس ادیسون بود که سالها قبل گفته است.

حال، لحظه ای وقت بگذارید و به زندگی خود نگاهی بیندازید. شاید شما هم داستان شکست داشته باشید؛ دورانی که به نظر می رسید هرگز از ناامیدی عمیق آن اتفاق بهبود نخواهید یافت ایا میتوانید ارزش موهبت حاصل از آن تجربه را درک کنید؟ از آن لحظه های تاریک چه چیزی یاد گرفتید؟ آن اتفاق از چه فرصت هایی پرده برداشته است؟ در هر شکست یک مسیر جایگزین برای اقدام کردن وجود دارد. شما فقط بای آن را بیابید. وقتی به مانعی می رسید، مسیرتان را منحرف کنید.



مشاهده پست مشابه : کتاب نترس باش
بازدید :357
دوشنبه 21 شهريور 1401زمان :9:37
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بخشی از کتاب نترس باش :

از جایی که دیگران توقف کرده اند، آغاز کن بسیاری از چیزهایی که در زندگی ام یاد گرفته ام، از کتابها آموخته ام. از توصیه های بسا از این کتاب ها در کارهایم استفاده کرده ام. چند سال پیش کتابی خواندم که مطالب آن بسیار شبیه کار ما در بنیاد کیس بود، بنابراین به خودمان قول دادیم تا آن را به صورت گروهی بخوانی بعد از کار دور هم جمع میشدیم، قهوه می نوشیدیم و شیرینی می خوردیم و همراه آن نظراتمان را به اشتراک می گذاشتیم. ما درباره چگونگی کاربست درس های کتاب در روزهای پیش رویمان صحبت می کردیم. همه ما آن لحظه تغییرساز را خیلی واضح به یاد داریم. نام آن کتاب چگونه به الان رسیدیم بود که استیون جانسون نوشته است. در آن کتاب، نویسنده اخط بطلانی می کشید بر این باور غلط که بیشتر اختراعات را نوابغ تنها با یک لحظة «آها انجام داده اند، جانسون می گوید: « ایده های بزرگ از به هم پیوستن و رشد همزمان دستاوردهای کوچک به وجود می آیند.» در ادامه، او داستان توماس ادیسون را تعریف می کند که ما معمولا اوی را نابغه ای میدانیم که لامپ را در یک لحظه اختراع کرد. اما جانسون برای ما آشکار می سازد

که قضیه به این سادگی ها نبوده است. ادیسون حتی اولین نفر نیز نبود. در واقع اولین ثبت اختراع لامپ در بهترین حالت به یک قرن قبل از ادیسون برمی گردد. اما ده ها نفر دیگر برای اجزای لامپ حق اختراع ثبت کرده اند و این در حالی است که امروزه اعتبار همه آنها را به ادیسون نسبت می دهیم. تعقیب کننده سریع و مؤثر بودن چیزی است که ادیسون در آن خوب بود. او ایده های نوظهوری را که آزمایش شده بودند می گرفت و آنها را با یک بینش جدید و گروه تازه همراه می ساخت.

نظر جانسون درباره ادیسون این است: او فقط فناوری جدیدی اختراع نکرد، یک سیستم کامل برای اختراع کردن ایجاد کرد. ادیسون فهمیده بود که نوآوری و الگوبرداری ملازم یکدیگرند و به این موضوع اشاره می کند که از کار دیگران وام گرفته است. او می گوید: «من به درستی توصیف شده ام، بیشتر شبیه اسفنج هستم تا مخترع.» یک کارآفرین خردمند این موضوع را درک می کند و اگر به سازوکار گروهی استفاده شده در آزمایشگاههای بل؟، زیراکس و برخی دیگر از آزمایشگاه های کلاسیک نواوری که بعدا ایجاد شد نگاهی بیندازید، خواهید دید که روش ادیسون را به کار بسته اند و از آن استفاده کرده اند.

مشارکتهای ناممکن بساز ضرب المثلی قدیمی هست که می گوید یک دست صدا ندارد.

این ضرب المثل درست و می است زیرا چند فکر بهتر کار می کند. این جمله به نکته ای اشاره می کند که اکثر مردم هنی فکر کردن به موفقیت های بزرگ آن را به خوبی درک نمی کنند. همان طور که پیش از این گفتم، اغلب اوقات، خلاقیترا ابزار یک نابغه تنها می دانند، ولی در واقعیت این گونه نیست سازمانها و محصولات و جنبش های بزرگ به کمک همکاری های افرادی با شخصیت های را اندکی۔ متفاوت پیشرفت می کنند که مهارت های یکدیگر را کامل می کنند. این نوع همکاری ها به سی تد پروژه ها مزیت رقابتیقدرتمند اعطا می کند.

تحقیقات نیز از این گفته پشتیبانی می کنند. در ۲۰۱۵، گزارش اهمیت تنوع مک کینزی به بررسی طیف گسترده ای از معیارهای مالی و ترکیب تیم های مدیریتی و هیئت مدیره ۳۶۶ شرکت بزرگ در طیف وسیعی از صنایع موجود در کانادا، آمریکای لاتین، انگلیس و ایالات متحده پرداخت و دریافت که شرکت های با تنوع جنسیتی، نژادی و قومی فزون تر عملکرد مالی بهتری

د از خود نشان می دهند. این امر درباره همه بخش های هیئت مدیره صادق بود: شرکت هایی باباسرع که بیشترین تنوع قومی و نژادی را دارند، ۳۵ درصد بیشتر از استاندارهای کشورشان احتمال مک کنزی در ۲۰۱۵، دارد سرمایه شان برگردد و شرکت هایی که تنوع جنسیتی بالایی دارند، عملکردی تقریبا برابر با ۱۵ درصد بهتر از همتایان خود دارند. آنها در امریکا رابطه مستقیمی میان تنوع قومی نژادی من را بر و عملکرد پیدا کردند و آن این بود که با افزایش ۱۰ درصدی تنوع قومی نژادی، عملکرد مالی است. شر ۰٫۸درصد بهبود می یابد. این شرکت های دارای تنوع قومی نژادی مثال خوبی برای سودمندی را در این جا ایجاد مشارکت های نامحتمل هستند.



مشاهده پست مشابه : کتاب نترس باش
بازدید :259
يکشنبه 20 شهريور 1401زمان :15:47
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بخشی از کتاب نترس باش. برای خرید کتاب نترس باشبه سایت نشر برایندمراجعه کنید.

فرضیات را کنار بگذارید در ورودی دفترم تابلوی خاصی آویزان کرده ام تا همه بتوانند ببینند: عکس . هشتادوپنج سالگی پولیس کندی شرایور مؤسس المپیک ویژه که به همراه چند ورزشکار در یک استخر است. در عکس، او خوشحال به نظر می رسد. پایین آن، این جمله نوشته شده است: «جین، می خواهم تابستان بعدی در استخر کنار من باشی.» متأسفانه قبل از اینکه تابستان بعدی بیاید یونیس درگذشت.

به نوعی می شود گفت من هرگز این شانس را نداشتم که همراه یونیس در آن استخر باشم؛ اما به اندازه کافی خوش شانس بودم تا این رهبر بزرگ را در آخرین سالهای زندگی اش بشناسم و تحت تاثیر او قرار گیرم. همکاری بنیاد کیس با المپیک ویژه به آنها کمک کرد تا در صحنه های بین المللی حضور مؤثرتری داشته باشند. کارهایی که یونیس انجام داده بود باعث شد هدفهای بزرگ برای خودم تعیین کنم، ریسک کنم و هرگز این موضوع را از یاد نبرم که حتی افراد آسیب پذیر نیز فرصت ها و استعدادهای خاصی دارند. «همراه من به استخر بیا!» دعوت نامه ای است که همیشه من را به یاد پریدن در استخر زندگی و ایجاد تفاوت می اندازد.

برای درک یونیس باید داستان او را بدانید. در یک روز گرم و شرجی تابستان ۱۹۶۸ در شهر شیکاگو یونیس اولین بازی های المپیک ویژه را آغاز کرد. درست هفت هفته پیش تر، برادر جوان تر او سناتور رابرت کندی ترور شده بود. مرگ رابرت در ادامه مرگ زودهنگام و تراژیک دو خواهر و برادر دیگر او از جمله رئیس جمهور جان کندی بود. مأموریت آن روز او در شیکاگو توسط اخواهرش رزماری که با ناتوانی ذهنی به دنیا آمد، به او الهام شده بود. در کودکی پونیس و رزماری با هم ورزش می کردند و بسیار به هم نزدیک بودند. این امر باعث شد یونیس تصمیم بگیرد با کمک ورزش به افراد ناتوان قدرت ببخشد. این فعالیت با یک برنامه تابستانی به نام کی شریور در حیاط خلوت خانه اش آغاز شد و با اولین دوره المپیک ویژه در ۱۹۶۸، جنیش بون سراسر امریکا را فراگرفت و به کانادا رسید.

ایوئیس مشتاقانه بر اقدامی بزرگ تمرکز کرد: او می خواست با کمک ورزش دنا دهد، چیزی که او را در آن تابستان به شیکاگو کشانده بود.

چهارم: همه زوایا را در نظر بگیر نوآوری و اختراع مطابق نظر و سلیقه مردم به وجود نمی اید، جمله مشهوری از هنرى في دارد که می گوید: «اگر من از مردم می پرسیدم که چه نیازی دارند، مطمئنامی گفتند کدا سریع تر می خواهند. » رؤیاپردازانی که واقعیت های جدیدی خلق می کنند، باید موضوعات زاویه ای ببینند که دیگران قادر به دیدنش نیستند. وقتی ماشین اختراع و معرفی شد، فکر می بلافاصله به سمت نکات منفی این اختراع یعنی خطراتی که ممکن است داشته باشد، منعطف

شد. مردم همیشه در مقابل پدیده های جدید چنین واکنشی از خود نشان می دهند. برای مثال ابه واهمه و تردید مردم در برابر ماشین های بدون راننده که در عصر جدید پدید آمده است، فکر کنید. بیشتر نوآوری های چشمگیر تاریخ را رویاپردازانی پدید آورده اند که باید منتظر می ماندند تا دیگران رؤیای آنها را بپذیرند

زمانی که مردم معمولی جامعه پیشرفت را بپذیرند، ساده است که دیدمان به زندگی گذشته مان تغییر کند. چه کسی می تواند زندگی را بدون ارتباط اینترنتی تصور کند؟ اما تا سال ۱۹۹۵ که چندان هم دور نیست، از هر چهار خانواده تنها یکی رایانهداشت! وقتی شرکت آمریکا آنلاین در ۱۹۸۵ تأسیس شد، کشور تا آنلاین شدن فاصله زیادی داشت. آن زمان تنها ۳درصد از آمریکایی ها آنلاین بودند و میانگین آنلاین بودنشان نیز یک ساعت در هفته بود. شغلهای محدودی به مهارت های رایانه ای نیاز داشتند و هیچ کس در جیبش گوشی هوشمند نداشت. می توانم به وضوح به یاد بیاورم که بارها میشنیدیم: «چرا من باید ایمیلداشته باشم؟» یا اینکه کسب وکار من به ارتباط اینترنتی نیاز ندارد.»

اما ماموریت ما دسترس پذیر کردن اطلاعات و ایده ها بود، بنابراین پیشنهاد قانع کننده ای به دنیا ارائه دادیم و بر چشم اندازمان پافشاری کردیم. نه سال طول کشید تا یک میلیون کاربر جذب کنیم، اما جذب یک میلیون کاربر بعدی تنها هفت ماه زمان برد. امروزه اکثر افراد حتی از رایانه نیز استفاده نمی کنند، آنها از نسل بعدی فناوری، یعنی تبلت یا گوشی های هوشمند استفاده می کنند.

دیدن پدیده ها از زاویه ای دیگر، علاوه بر دنبال کردن مسیر روندها، شامل تصمیم برای ایجاد روندی جدید نیز هست. آمازوننمونه بارزی از این رویکرد است. زمانی که مردم نگران نداشتن اطلاعات کارت اعتباری خود در فضای آنلاینبودند، آمازون به نحوی فرایند خريد آنلاين را برای مردم آسان کرد؛ به طوری که امروزه می بینیم افراد به شرکتها

: اطلاعات کارت اعتباری شان، خریدهایشان را ردگیری و حتی به صورت شخصی کالاهایی به آنها پیشنهاد کنند که ممکن است به آن علاقه مند باشند.



مشاهده پست مشابه : کتاب نترس باش
درباره ما
اطلاعات کاربری
نام کاربری :
رمز عبور :
آرشیو
خبر نامه


معرفی وبلاگ به یک دوست


ایمیل شما :

ایمیل دوست شما :



چت باکس




captcha


پیوندهای روزانه
  • آرشیو لینک ها
آمار سایت
  • کل مطالب : 39
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 30
  • بازدید کننده امروز : 20
  • باردید دیروز : 11
  • بازدید کننده دیروز : 9
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 76
  • بازدید ماه : 43
  • بازدید سال : 722
  • بازدید کلی : 35592
کدهای اختصاصی