close
آخرین مطالب
  • تبلیغ شما در اینجا
  • طراحی سایت شخصی
  • طراحی سایت فروشگاهی
  • طراحی سیستم وبلاگدهی
  • سیستم سایت ساز اسلام بلاگ
  • مگا برد - پلتفرم خرید اینترنتی قطعات موبایل مگابرد
  • تحلیل و نمودار سازی فرم های پلاگین گرویتی وردپرس
  • اولین تولید کننده پلاگین های مارکتینگ و سئو کاملا ایرانی
  • اولین پلاگین دیجیتال مارکتینگ وردپرسی
  • loading...
    YourAds Here YourAds Here

    bookup

    بازدید : 394
    يکشنبه 17 مهر 1401 زمان : 10:13

    بخشی از کتاب طرفداران دو آتشه را مشاهده می کنید:

    به جای تلاش برای فتح قله های دوردست و نامحتملی همچون راهیابی به لیست بهترین فروش یا موفقیت بسیار بزرگ و کسب شهرت، ارتباط مستقیم با هزار هوادار واقعی را هدف گذاری کنید.» ومن این سخن را به شکلی که دوست دارم بیان می کنم برای ایجاد یک تجارت موفق، نیازی به تغییر جهان نیست، فقط کافی است دنیای کسی را دگرگون کنید.»

    اگر به تازگی وارد تجارت شده اید، این جمله بدون شک باعث اطمینان خاطر شما می شود، چراکه هدفی قابل دستیابی است و دور از ذهن نیست. از نگاهی دیگر، این هدف معادل جذب روزانه یک هوادار در مدت کمتر از سه سال است. صرفنظر از این که در چه جایگاهی قرار دارید، به طور حتم هزار نفر در این جهان وجود دارند که احتمالا شما را محبوب و برگزیده بدانند. این هواداریابی قرار نیست دقیقا هزار روز طول بکشد، زیرا همان طور که می دانید، به واسطه نقل قول های هواداران فعلی، عده ای دیگر نیز به طور غیرمستقیم به جمع هواداران واقعی شما می پیوندند. اگر هم تجارت ازپیش ساخته ای دارید و دنبال رشد آن هستید، تصور این که تیمی از هواداران واقعیتان در هر فرصتی، علاوه بر سفارش های شخصی خود، افراد بیشتری را با خود در هواداری از شما همراه کنند، همچنان هیجان انگیز است.

    وسالانه صد دلار یعنی چی؟ این حداقل حمایت مالی ای است که یک هوادار واقعی می تواند برای شما هزینه کند و چه بسا بسیار بیشتر از این مقدار. افرادی را می شناسم که ماهانه صد دلار صرف چیزهای کم اهمیتی مانند تلویزیون کابلی می کنند و حتی برای لغو سیستم اشتراکی آن هم تنبلی می کنند. هواداران واقعی چطور؟ آنها تمام انرژی، اشتياق و تلاششان را برای شما صرف می کنند، به طوری که تأثیر آنها بر سود خالص شما، به وضوح قابل مشاهده است.

    اما شاید با خود چنین بگویید: پت! من برای موفقیت در تجارتم به مخاطبان زیادی نیاز دارم و تو در حال حاضر، هزاران هوادار واقعی برای خودت داری...» بسیار خب، لازم شد تا از اهمیت و تأثیرگذاری یک هوادار واقعی، بله درست است فقط و فقط یک هوادار، در یک تجارت شخصی برایتان بگویم.

    درست چند ماه پس از اولین مکالمه من با جکی، ایمیل دیگری از او دریافت کردم. او من را در جریان آخرین اطلاعات و اخبار شغلش قرار داد و به من اطلاع داد که می تواند وب سایتم را به یک منبع پیشنهادی در چارچوب برنامه آموزش پیشرفته درون سازمانی شرکتش تبدیل کند.

    به عنوان یک مثال جدی تر، یکی از افرادی را که در عرصه کسب و کار آنلاین بیش از هر فرد دیگری تحسین می کنیم، کارآفرینی بی نظیر در زمینه سلامت فیزیکی بدن به نام چلن جانسون است. چندین سال پیش، او ویدئویی از کشمکش های زندگی زناشویی خود را در فیسبوک به اشتراک گذاشت؛ کاری که ممکن بود با انجامش به شدت مورد حمله قرار بگیرد. اما بسیاری از مخاطبانش به جای آن که دلزده و دلسرد شوند، او را بابت صداقت خالصانه و انتقادپذیری اش ستایش کردند، جلن با این کار، اوج قدرتمندی یک انسان را در صداقت و انتقادپذیر بودن نشان داد، آن هم در شرایطی که کسب و کارش تعداد مخاطبان بالایی داشته

    برقراری ارتباط، همچنین، می تواند به سادگی فراخواندن مخاطبانتان و ساختن فضایی برای آن ها به منظور اشتراک گذاری و ارتباط با دیگران باشد. به مدت چهار سال، و به صورت هفتگی، شرکت رسانه های اجتماعی بافر از «بافر چت، که با «بافر چت» " تبلیغ و ترویج یافته بود، برای برقراری ارتباط میان برند و مخاطبانش استفاده می کرد. در همان حال، در سال ۲۰۱۶، این هشتگ به طور رسمی در وبلاگ شرکت مورد استفاده قرار گرفت و بافر چت به عنوان «فضایی برای دورهمی، ملاقات و یادگیری متقابل مطرح شد. بافر در سال ۲۰۱۸ بافر چت را از دور خارج کرد: با وجود این که فوق العاده موفق بود و توانسته بود با بیش از چهارصاد شرکت کننده گفت وگو کند.

    به یاد داشته باشید که آنچه منتشر می کنید، جلب توجه خواهد کرد. هرطور که تصمیم بگیرید رابطه برقرار کنید، باید واقعی جلوه دهد. اگر تظاهر به دوست داشتن کسی یا چیزی بکنید، نه تنها این ریسک وجود دارد که به صحبت دعوت شوید، بلکه ممکن است افرادی را به سمت خود بکشید که برایتان جالب نباشند. به عنوان مثال، اگر شما با پست کردن تصاویر ماشین های عالی وعمارتهای زیبا که آنها را به تازگی اجاره کرده اید، تظاهر به پول دار و معروف بودن کنید، اما فراموش کنید که به هدف اصلی خود اشاره کنید، ممکن است موفق شوید تعداد زیادی مخاطب را که عاشق چیزهای تجملی هستند جذب کنید، اما آنها به جای آن که جذب شخصیت واقعی شما شوند، فقط به خاطر تصاویر عالی ای که به اشتراک می گذارید و چیزهایی که آنها آرزویش را دارند، شما را دنبال خواهند کرد.

    در سال ۲۰۱۰ قبل از آن که پادکستم منتشر شود، امیدوارانه ایده ای داشتم که بتوانم با مردم ارتباطی واقعی برقرار کنم و کمی تعاملات انسانی را به برنامه ام وارد کنم. در مقدمة هر قسمت از پادکست هایم، فردی صداپیشه، حقیقتی ده ثانیه ای و خنده دار درباره من می گفت.

    معرفی کتاب طرفداران دو آتشه
    بازدید : 405
    سه شنبه 12 مهر 1401 زمان : 10:15

    بخشی از کتاب نترس باش برآیند را در ادامه مشاهده میکنید:

    دوم: بی پروا باش رئیس جمهور کندی اعلام کرد آمریکا به ماه می رود. من بسیار کوچک بودم و آن روز را به خاطر نمی آورم، اما زندگی در دنیایی که ایده سفر به ماه را مطرح می کرد به خاطر دارم، همچنین کلمات ماندگار کندی را به یاد می آورم که می گفت ما این کار را انجام میدهیم «نه به دلیل آسانی

    آنها، بلکه به این دلیل انجام می دهیم که دشوارند». امروزه ما از اصطلاح «پرتاب به ماه» برای اتشریح هر ایده بزرگ و جسورانه ای استفاده می کنیم. با وجود این، نمی دانم که تا چه اندازه اهمیت انجام اقدام بزرگی را که کندی در ۱۹۶۱ انجام داد، درک کرده ایم.

    فرود آمدن روی ماه اتفاقی بزرگ بود که ناممکن به نظر می رسید. فناوری آمریکا در آن زمان آن قدر کم بود که حتی نمی توانست این کار بزرگ را تصور کند، هنگامی که رئیس جمهور ضرورت اجرایی شدن این پروژه را اعلام کرد، ما حتی مواد لازم برای ساخت راکت را نداشتیم، چه برسد به فناوری و اجزای سبک وزن برای فضاپیمایی که بتواند به ماه برود. ما نه قابلیت کوچک کردن سیستم های موردنیاز برای جای گیری در فضای محدود فضاپیما را داشتیم و نه وسایل ارتباطی پیشرفته ای که بتوانیم کپسول فضاپیما را در فضا ردیابی کنیم. حتی دانش ریاضی یا فیزیک کافی نداشتیم که بتواند به ما بگوید چگونه یک فضاپیما را به سمت ماه پرتاب کنیم و سپس آن را برگردانیم. اما همان طور که رئیس جمهور کندی گفت: «ما انتخاب کردیم که در این دهه به ماه برویم.» ما انتخاب کردیم و انجامش دادیم.

    بیشتر فناوری هایی که امروزه از آنها بهره می بریم، نتیجه مستقیم تلاش افرادی برای حل چالش های پروژه پرتاب به ماه بوده است که شاید ارزش آنها را به معنای واقعی درک نمی کنیم. برای اجرای این پروژه فناوری هایی همچون ارتباطات ماهواره ای، ایجاد سیستم هواشناسی جهانی، ساخت مواد پلاستیکی مقاوم در عملکرد شرایط سخت مقاوم، فناوری کوچک سازی دستگاه ها (رایانه ها در ۱۹۶۰ آنقدر بزرگ بودند که حتی در یک سفینه فضایی هم جای نمی گرفتند و حتی رسیدن به فرمول های ریاضی برای پرتاب موشک به فضا و برگشتن به اتمسفر نیاز بود. امروزه وقتی به راحتی گوشی آیفون خود را برمیداریم و از چی پیاس استفاده می کنیم ایمیل می فرستیم و یا اینکه وضعیت هوا را چک می کنیم، کسی اعتبار آن را به رئیس جمهور کندی نمی دهد؛ در صورتی که وجود این نوآوری ها تا حد زیادی مدیون اقدامات بزرگ او هستند.

    دلیل من برای تحسین ایده پرتاب به ماه متهورانه بودن آن است. اقدامات بزرگ موتور محرکهای برای نواوری های بیشمار دیگر هستند.

    سوم: فرضیات را کنار بگذارید در ورودی دفترم تابلوی خاصی آویزان کرده ام تا همه بتوانند ببینند: عکس . هشتادوپنج سالگی پولیس کندی شرایور مؤسس المپیک ویژه که به همراه چند ورزشکار در یک استخر است. در عکس، او خوشحال به نظر می رسد. پایین آن، این جمله نوشته شده است: «جین، می خواهم تابستان بعدی در استخر کنار من باشی.» متأسفانه قبل از اینکه تابستان بعدی بیاید یونیس درگذشت.

    به نوعی می شود گفت من هرگز این شانس را نداشتم که همراه یونیس در آن استخر باشم؛ اما به اندازه کافی خوش شانس بودم تا این رهبر بزرگ را در آخرین سالهای زندگی اش بشناسم و تحت تاثیر او قرار گیرم. همکاری بنیاد کیس با المپیک ویژه به آنها کمک کرد تا در صحنه های بین المللی حضور مؤثرتری داشته باشند. کارهایی که یونیس انجام داده بود باعث شد هدفهای بزرگ برای خودم تعیین کنم، ریسک کنم و هرگز این موضوع را از یاد نبرم که حتی افراد آسیب پذیر نیز فرصت ها و استعدادهای خاصی دارند. «همراه من به استخر بیا!» دعوت نامه ای است که همیشه من را به یاد پریدن در استخر زندگی و ایجاد تفاوت می اندازد.

    برای درک یونیس باید داستان او را بدانید. دربازاریابی یک روز گرم و شرجی تابستان ۱۹۶۸ در شهر شیکاگو یونیس اولین بازی های المپیک ویژه را آغاز کرد. درست هفت هفته پیش تر، برادر جوان تر او سناتور رابرت کندی ترور شده بود. مرگ رابرت در ادامه مرگ زودهنگام و تراژیک دو خواهر و برادر دیگر او از جمله رئیس جمهور جان کندی بود. مأموریت آن روز او در شیکاگو توسط اخواهرش رزماری که با ناتوانی ذهنی به دنیا آمد، به او الهام شده بود. در کودکی پونیس و رزماری با هم ورزش می کردند و بسیار به هم نزدیک بودند. این امر باعث شد یونیس تصمیم بگیرد با کمک ورزش به افراد ناتوان قدرت ببخشد. این فعالیت با یک برنامه تابستانی به نام کی شریور در حیاط خلوت خانه اش آغاز شد و با اولین دوره المپیک ویژه در ۱۹۶۸، جنیش بون سراسر امریکا را فراگرفت و به کانادا رسید.

    ایوئیس مشتاقانه بر اقدامی بزرگ تمرکز کرد: او می خواست با کمک ورزش دنا دهد، چیزی که او را در آن تابستان به شیکاگو کشانده بود. آنجا، هنگام غروب، جایی که ما ورزشکار در استادیوم روباز دور هم جمع شده بودند، سوگند المپیک ویژه را برای جمع ادا کرد آن سوگند این بود که:

    معرفی کتاب طرفداران دو آتشه
    بازدید : 283
    11 مهر 1401 زمان : 9:9

    بخشی از کتاب نترس باش:

    سوم: فرضیات را کنار بگذارید در ورودی دفترم تابلوی خاصی آویزان کرده ام تا همه بتوانند ببینند: عکس . هشتادوپنج سالگی پولیس کندی شرایور مؤسس المپیک ویژه که به همراه چند ورزشکار در یک استخر است. در عکس، او خوشحال به نظر می رسد. پایین آن، این جمله نوشته شده است: «جین، می خواهم تابستان بعدی در استخر کنار من باشی.» متأسفانه قبل از اینکه تابستان بعدی بیاید یونیس درگذشت.

    به نوعی می شود گفت من هرگز این شانس را نداشتم که همراه یونیس در آن استخر باشم؛ اما به اندازه کافی خوش شانس بودم تا این رهبر بزرگ را در آخرین سالهای زندگی اش بشناسم و تحت تاثیر او قرار گیرم. همکاری بنیاد کیس با المپیک ویژه به آنها کمک کرد تا در صحنه های بین المللی حضور مؤثرتری داشته باشند. کارهایی که یونیس انجام داده بود باعث شد هدفهای بزرگ برای خودم تعیین کنم، ریسک کنم و هرگز این موضوع را از یاد نبرم که حتی افراد آسیب پذیر نیز فرصت ها و استعدادهای خاصی دارند. «همراه من به استخر بیا!» دعوت نامه ای است که همیشه من را به یاد پریدن در استخر زندگی و ایجاد تفاوت می اندازد.

    برای درک یونیس باید داستان او را بدانید. در یک روز گرم و شرجی تابستان ۱۹۶۸ در شهر شیکاگو یونیس اولین بازی های المپیک ویژه را آغاز کرد. درست هفت هفته پیش تر، برادر جوان تر او سناتور رابرت کندی ترور شده بود. مرگ رابرت در ادامه مرگ زودهنگام و تراژیک دو خواهر و برادر دیگر او از جمله رئیس جمهور جان کندی بود. مأموریت آن روز او در شیکاگو توسط اخواهرش رزماری که با ناتوانی ذهنی به دنیا آمد، به او الهام شده بود. در کودکی پونیس و رزماری با هم ورزش می کردند و بازاریابی دیجیتال بسیار به هم نزدیک بودند. این امر باعث شد یونیس تصمیم بگیرد با کمک ورزش به افراد ناتوان قدرت ببخشد. این فعالیت با یک برنامه تابستانی به نام کی شریور در حیاط خلوت خانه اش آغاز شد و با اولین دوره المپیک ویژه در ۱۹۶۸، جنیش بون سراسر امریکا را فراگرفت و به کانادا رسید.

    ایوئیس مشتاقانه بر اقدامی بزرگ تمرکز کرد: او می خواست با کمک ورزش دنا دهد، چیزی که او را در آن تابستان به شیکاگو کشانده بود.

    هفتم: برای تعالی، ریسک را در آغوش بگیر اگر هنگام کار با هیئت مدیره شرکت های سنتی، از آنها درباره اشتیاق به ریسک کردن بپرسین چهره شان در هم می رود و از ناراحتی روی صندلی پیچ و تاب می خورند. این اتفاق حتی در سازمان هایی که قصد بازآفرینی خودشان را دارند، رخ می دهد. افراد کمی پیدا می شوند که حاضرند ریسک کنند. به جای آن اغلب میشنوم که افراد می پرسند: «چگونه می توانم ریسک را به حداقل برسانم یا از بین ببرم؟»

    اما چه می شود اگر واژه «ریسک» را با اصطلاح «تحقیق و توسعه» جایگزین کنیم؟ وقتی تصویرمان از ریسک را از عملکردی بدون اندیشه و بی ملاحظه به روندی آگاهانه و تعمدی و تدریجی تغییر دهیم، ترس ناشی از آن کاهش می یابد و به جای آنکه ریسک کردن فرایندی حیاتی باشد، به جزئی از فرایند اكتشاف تبدیل می شود.

    مغز ما طوری تنظیم شده است که از ریسک کردن بپرهیزد. در آغازین روزهای زندگی بشر، خطر فیزیکی همیشه و همه جا وجود داشت، بنابراین مغزمان به گونه ای طرح ریزی شد تا به ما بگوید چه زمانی باید فرار کنیم یا بمانیم و بجنگیم. امروزه ما باید مغز خود را با پرسیدن سؤالاتی همچون: «نکته منفی ریسک چیست؟ نکته مثبت ریسک کردن چیست؟ و نکته منفی اقدام نکردن چیست؟ » آموزش دهیمگاهی اوقات، قبل از شیرجه زدن در آب بهتر است پای خود را کمی خیس کنیم؛ این بهترین راه برای آزمایش ایده هاست. در کار با سازمان های ریسک گریز، اغلب توصیه می کنم که سرمایه گذاری محدودی انجام دهند و برای آزمایش ایده های خاص، تنها یک درصد از بودجه خود را در نظر بگیرند. با این روش، ریسک کردن دیگر ترسناک نخواهد بود و به یک پروژه تحقیقاتی برای توسعه کسب و کار بدل خواهد شد.

    وقتی با مدیران اجرایی شرکتهای خصوصی صحبت می کنم، آنها خیلی سریع به اهمیت تحقیق و توسعه به منزله شاهرگ حیاتی شرکت های نواور اشاره می کنند. بله، صحیح است؛ هنگامی که می خواهید کشف کنید کدام روش مناسب است و کدام نیست؛ برخی شیوه ها با شکست مواجه می شود. اما همان طور که انیشتین گفته است: «تا زمانی که به تلاش کرد. ادامه دهید، هرگز شکست نخواهید خورد.» این جمله انیشتین درباره اجرای برنامه، توسعة با شروع هر حرکتی صادق است. من اغلب از فعالان اجتماعی می شنوم که اعتراض وارن بافت.

    معرفی کتاب نترس باش
    بازدید : 332
    يکشنبه 10 مهر 1401 زمان : 9:20

    برای خرید کتاب نترس باش به سایت نشر برایند مراجعه نمایید:

    سوم: فرضیات را کنار بگذارید در ورودی دفترم تابلوی خاصی آویزان کرده ام تا همه بتوانند ببینند: عکس . هشتادوپنج سالگی پولیس کندی شرایور مؤسس المپیک ویژه که به همراه چند ورزشکار در یک استخر است. در عکس، او خوشحال به نظر می رسد. پایین آن، این جمله نوشته شده است: «جین، می خواهم تابستان بعدی در استخر کنار من باشی.» متأسفانه قبل از اینکه تابستان بعدی بیاید یونیس درگذشت.
    به نوعی می شود گفت من بازاریابی دیجیتال هرگز این شانس را نداشتم که همراه یونیس در آن استخر باشم؛ اما به اندازه کافی خوش شانس بودم تا این رهبر بزرگ را در آخرین سالهای زندگی اش بشناسم و تحت تاثیر او قرار گیرم. همکاری بنیاد کیس با المپیک ویژه به آنها کمک کرد تا در صحنه های بین المللی حضور مؤثرتری داشته باشند. کارهایی که یونیس انجام داده بود باعث شد هدفهای بزرگ برای خودم تعیین کنم، ریسک کنم و هرگز این موضوع را از یاد نبرم که حتی افراد آسیب پذیر نیز فرصت ها و استعدادهای خاصی دارند. «همراه من به استخر بیا!» دعوت نامه ای است که همیشه من را به یاد پریدن در استخر زندگی و ایجاد تفاوت می اندازد.
    برای درک یونیس باید داستان او را بدانید. در یک روز گرم و شرجی تابستان ۱۹۶۸ در شهر شیکاگو یونیس اولین بازی های المپیک ویژه را آغاز کرد. درست هفت هفته پیش تر، برادر جوان تر او سناتور رابرت کندی ترور شده بود. مرگ رابرت در ادامه مرگ زودهنگام و تراژیک دو خواهر و برادر دیگر او از جمله رئیس جمهور جان کندی بود. مأموریت آن روز او در شیکاگو توسط اخواهرش رزماری که با ناتوانی ذهنی به دنیا آمد، به او الهام شده بود. در کودکی پونیس و رزماری با هم ورزش می کردند و بسیار به هم نزدیک بودند. این امر باعث شد یونیس تصمیم بگیرد با کمک ورزش به افراد ناتوان قدرت ببخشد. این فعالیت با یک برنامه تابستانی به نام کی شریور در حیاط خلوت خانه اش آغاز شد و با اولین دوره المپیک ویژه در ۱۹۶۸، جنیش بون سراسر امریکا را فراگرفت و به کانادا رسید.
    ایوئیس مشتاقانه بر اقدامی بزرگ تمرکز کرد: او می خواست با کمک ورزش دنا دهد، چیزی که او را در آن تابستان به شیکاگو کشانده بود.
    دوم: بی پروا باش رئیس جمهور کندی اعلام کرد آمریکا به ماه می رود. من بسیار کوچک بودم و آن روز را به خاطر نمی آورم، اما زندگی در دنیایی که ایده سفر به ماه را مطرح می کرد به خاطر دارم، همچنین کلمات ماندگار کندی را به یاد می آورم که می گفت ما این کار را انجام میدهیم «نه به دلیل آسانی
    آنها، بلکه به این دلیل انجام می دهیم که دشوارند». امروزه ما از اصطلاح «پرتاب به ماه» برای اتشریح هر ایده بزرگ و جسورانه ای استفاده می کنیم. با وجود این، نمی دانم که تا چه اندازه اهمیت انجام اقدام بزرگی را که کندی در ۱۹۶۱ انجام داد، درک کرده ایم.
    فرود آمدن روی ماه اتفاقی بزرگ بود که ناممکن به نظر می رسید. فناوری آمریکا در آن زمان آن قدر کم بود که حتی نمی توانست این کار بزرگ را تصور کند، هنگامی که رئیس جمهور ضرورت اجرایی شدن این پروژه را اعلام کرد، ما حتی مواد لازم برای ساخت راکت را نداشتیم، چه برسد به فناوری و اجزای سبک وزن برای فضاپیمایی که بتواند به ماه برود. ما نه قابلیت کوچک کردن سیستم های موردنیاز برای جای گیری در فضای محدود فضاپیما را داشتیم و نه وسایل ارتباطی پیشرفته ای که بتوانیم کپسول فضاپیما را در فضا ردیابی کنیم. حتی دانش ریاضی یا فیزیک کافی نداشتیم که بتواند به ما بگوید چگونه یک فضاپیما را به سمت ماه پرتاب کنیم و سپس آن را برگردانیم. اما همان طور که رئیس جمهور کندی گفت: «ما انتخاب کردیم که در این دهه به ماه برویم.» ما انتخاب کردیم و انجامش دادیم.
    بیشتر فناوری هایی که امروزه از آنها بهره می بریم، نتیجه مستقیم تلاش افرادی برای حل چالش های پروژه پرتاب به ماه بوده است که شاید ارزش آنها را به معنای واقعی درک نمی کنیم. برای اجرای این پروژه فناوری هایی همچون ارتباطات ماهواره ای، ایجاد سیستم هواشناسی جهانی، ساخت مواد پلاستیکی مقاوم در عملکرد شرایط سخت مقاوم، فناوری کوچک سازی دستگاه ها (رایانه ها در ۱۹۶۰ آنقدر بزرگ بودند که حتی در یک سفینه فضایی هم جای نمی گرفتند و حتی رسیدن به فرمول های ریاضی برای پرتاب موشک به فضا و برگشتن به اتمسفر نیاز بود. امروزه وقتی به راحتی گوشی آیفون خود را برمیداریم و از چی پیاس استفاده می کنیم ایمیل می فرستیم و یا اینکه وضعیت هوا را چک می کنیم، کسی اعتبار آن را به رئیس جمهور کندی نمی دهد؛ در صورتی که وجود این نوآوری ها تا حد زیادی مدیون اقدامات بزرگ او هستند.
    دلیل من برای تحسین ایده پرتاب به ماه متهورانه بودن آن است. اقدامات بزرگ موتور محرکهای برای نواوری های بیشمار دیگر هستند. اقدامات بزرگ می توانند باعث تغییر فرهنگ جغرافیای مدل ذهنی و سیستم سیاسی شوند.

    ظروف مسی و یافته های جالب آن
    بازدید : 290
    7 مهر 1401 زمان : 10:28

    قسمتی از کتاب لازم نیست دیوانه وار کار کنی برآیند:

    فشار کاری را دفن کنید به آب و آتش رٹون به خاطر کار به یک امتیاز انحصاری در روحیه کارآفرینی تر این جریان بی پایان افزایش حجم کار، مشاله شما را بیشتر و بیشتر می کند. وقتة خودتان را از این شرایط خاص کنید کافی است فقط نگاهی به «
    #کارآفرین در اینستاگرام داشته باشید. انسان ها کروائی تلاش و کوشش متولد شده اند!»
    ، «
    مجبور نیستید به طرز مضحک بار بلکه باید به طرز مضحکی متعدد باشید»
    و «
    اهداف شما به احساستان اهمیتین این جمله ها آن قدر ادامه پیدا می کنند تا حالت تهوع به شما دست دهد.
    فشار کار ممکن است برای کسانی که هنوز تا حد زیادی به آن گرفتار نشدهان فانوس دریایی راهنما را بازی کند و بعد وقتی زیاد می شود آن ها را گول بزند، اما در ح فقط با سخت کار کردن و ادیت شان مترادف است
    برای آن اقلیت کوچکی که به نوعی می دانند در میان انبوه کار دنبال چه چیزیه کارهای بسیار بیشتری پیش می آید که در نهایت به شکست، اتلاف و بی نتیجهيد می شود و هیچ چیز از آن به دست نمی آید. چرا؟
    شما به این علت که همه چیز را فدا می کنید، شایسته شکست یا پیروزی نیستید، جو تحمل سختی و خستگی برای به دست آوردن یک هویج بزرگتر اصرار کرده اید. تجربه انا بسیار فراتر از فشار کار حداکثری ۲۴ ساعته است.
    این هم دقیقا یک توصیه بد است. بعید است که یک دیدگاه کلیدی یا یک ایده درخشان ای پایان چهاردهمین ساعت از روز بیایید. خلاقیت، پیشرفت و تأثیرگذاری در برابر نیروی بی رحمانه فشار کار تسلیم نمی شوند.
    در حال حاضر، این تضاد عمدتا از نگاهی نشئت می گیرد که بر دنیای افراد خلاق متمرکز است، افرادی نظیر تویسندگان، برنامه نویسان، طراحان، سازندگان، افراد مولد. شاید قلمروهایی از کارهای دستی وجود داشته باشد که در آن ورودی بیشتر برابر با خروجی بیشتر باشد، حداقل برای مدتی. اما به ندرت در مورد افرادی می شنوید که از روی اجبار سه شغل کم درآمد دارند و به پرمشغله بودن خود افتخار می کنند. این ها تنها مدعیانی هستند که برای امرار معاش تلاش نمی کنند و فقط می خواهند به فداکاری بزرگ خود ببالند.
    کارآفرینی تبیاید یک داستان حماسی از بقا به قصد کشت باشد. در اغلب مواقع شرایط خسته کننده تر از این است. چیزی که شباهتی به پریدن از خودروی در حال انفجار و صحنه های تعقیب و گریز وحشیانه ندارد و بیشتر به آجر روی آجر گذاشتن و یک دور دیگر رنگ زدن روی دیوار شبیه است.
    امسال صدمین کارمند را استخدام خواهیم کرد. » ناہید صفحه اصلی را طوری پیش ببریم که ما را جدی بگیرند، » برای تعیین اهداف در کسب
    و کار - تلاش مداوم برای بزرگتر و بهتر بودن آن قدر جا افتاده به نظر می رسد تنها چیزی که برای بحث و گفت وگو باقی مانده این است که آیا این اهداف به اندازه کافی بلندپروازانه هستند یا نه؟
    واکنش افراد را بازاریابی دیجیتال وقتی به آنها می گوییم ما هدف گذاری خاصی نداریم، تصور کنید. هیچ هدفی نه هدف گذاری در تعداد مشتری، نه هدف گذاری در میزان فروش، نه هدف گذاری برای بقاو نه هدف گذاری برای درآمد یا سود (به غیر از این که باید سودآور باشیم). جدة همین طور است،
    قطعا این طرز تفکر ضد هدف، بیس کمپ را در دنیای کسب و کارها منزوی می کند. بخشی از اقلیتی را که « نمی فهمند چطور کار پیش می رود»
    . امامی فهمیم چطور کارمان پیش می رود، فقط اهمیتی به آن نمی دهیم. اهمیت نمی دهیم که یک فرصت آماده برای پول درآوردن را از دست بدهیم و نیازی نمی بینیم که لیمو را برای به دست آوردن آخرین قطراتش بچلانیم. به هر حال آن قطرات آخر هم ترش هستند.
    آیا علاقه مند به افزایش سود هستیم؟ بله. افزایش درآمد؟ بله.بازاریابی اثربخشی بیشتر؟ بله. ساخت محصولاتی ساده تر، سریع تر و مفیدتر؟ بله. داشتن مشتریان و کارمندانی شادتر؟ بله، کاملا. آیا ما عاشق تکرار و بهبود هستیم؟ بله! | آیا می خواهیم همه چیز را بهتر کنیم؟ همیشه. اما، آیا می خواهیم بهتر شدن»
    را از طریق دنبال کردن مستمر اهداف به حداکثر برسانیم؟ نه، ممنون!
    به همین دلیل، ما در بیس کمپ هدف گذاری نداریم. وقتی کسب وکارمان را شروع کردیم هدف نداشتیم و حالا هم که تقریبا بیست سال از آن روز گذشته همچنان هدف نداریم. ما طبق یک روال روزانه، به سادگی بهترین کاری را که می توانیم، انجام میدهیم.
    اما لحظه بسیار کوتاهی پیش آمد که باعث شد نظرمان را عوض کنیم. یک هدف درآمدی بزرگ را در نظر گرفتیم - از آن عددهای گنده ۹ رقمی- و با خود فکر کردیم: «چراکه نه؟ ما می توانیم آن را انجام دهیم!»
    ولی پس از دنبال کردن آن هدف برای مدتی، دوباره فکر کردیم و پاسخ به سؤال «چرا که نه؟» واضح تر شد: ۱) این دورویی است که وانمود کنیم به عدد و رقمی که درست کرده ایم، اهمیت میدهیم؛ ۲) تمایلی نداریم تا برای رسیدن به این هدف، توافق های فرهنگی موردنیازی را ایجاد کنیم.
    اجازه دهید با یک واقعیت روبه رو شویم اهداف جعلی هستند. تقریبا همه آنها اهدافی مصنوعی هستند و صرفا به این خاطر تعیین می شوند که باید هدفی وجود داشته باشد.

    معرفی کتاب نترس باش
    بازدید : 483
    چهارشنبه 6 مهر 1401 زمان : 9:09

    قسمتی از کتاب لازم نیست دیوانه وار کار کنی را در ادامه مشاهده می‌کنید:

    آنچه برای یک شرکت ده هزار نفری بهترین طرز کار محسو به ندرت برای یک شرکت ده نفره می تواند مفید باشد.

    او احتی بهترین شیوه های داخلی خودمان در بیس کیمپ، زمانی تنظیم شدند که فتوا هفت نفر در این شرکت حضور داشتیم و وقتی تعدادمان به سی نفر رسید با شکست مواحد وما را به عقب راندند، دائما در دام چیزهایی می افتادیم که قبلا کارایی خوبی داشتند، اما در آن کارایی شان را از دست داده بودند

    این مشکل فقط به خاطر تفاوت در اندازه نیست، بلکه به خاطر تفاوت در همه چیز است آیا خدمتی را با اقساط چند مرحله ای می فروشید یا محصولی که میفروشید همان موقع هزینه اش را دریافت می کنید؟ دو طرز کار مختلف. آیا فقط برای اپلیکیشن خاص و تأثينا آیفون طراحی ای عالی دارید، یا می خواهید به اندروید، وب و ایمیل نیز دسترسی پیدا کند طرز کارهایی مختلف، آیا شرکتتان را برای ماندگار شدن میسازید یا کار را با در نظر گرفتن یک استراتژی خروج شروع می کنید؟ طرز کارهایی مختلف. آیا افراد شما مدت طولانی ای را با هم کار کرده اند، یا در حال ساخت یک تیم کاملا جدید هستید؟ طرز کارهای مختلف.

    دلایل زیادی وجود دارد که می توان نسبت به بهترین طرز کارها هم تردید داشت. اما یکی از متداول ترین آنها زمانی است که می بینید یک نفر، تنها با مشاهدات بیرونی خود، نحوه انجام کار را در یک شرکت دیگر استنتاج می کند: «ده روش برتر اپل برای تولید محصول

    آیا آن شخص در تیم توسعه محصول اپل کار کرده است؟ نه. در حقیقت، او فقط بر پایه پیش فرض هایش در مورد چگونگی پیش رفتن امور در آن شرکت نتیجه گیری کرده است. تا زمانی که خودتان کاری را انجام نداده باشید، در موقعیتی نیستید که بتوانید آن را به عنوان بهترین طرز کار رمزگذاری کنید.

    علاوه بر این، بسیاری از بهترین طرز کارها، کاملا براساس آداب و رسوم قدیمی هستند. هیچ کس نمیداند که از کجا آمده اند، چرا شروع شده اند و چرا همچنان دنبال می شوند. اما به دلیل داشتن برچسب قدرتمند بهترین طرز کار»

    ، افراد فراموش می کنند که حتی آنها را زیر سؤال ببرند. کسی که بسیار باهوش تر از ما است، حتما با آنها برخورد کرده است؛ درست است؟ هرکسی که آنها را دنبال می کند، موفقیت بزرگی را تجربه می کند؛ درست است؟ اگر از آنها به نحو احسن استفاده نکنید، تقصیر ما است؛ درست است؟ بیشتر این درستها، احتمالا نادرست هستند.

    همچنین، بهترین طرز کارها، این موضوع را القا می کنند که برای هر سؤالی که با آن روبه رو می شوید، یک پاسخ واحد وجود دارد. این را نشان میدهند که واقعا انتخابی در این زمینه ندارید. در مقابل این استدلال مقاومت کنید. شما همیشه یک انتخاب دارید.

    همه این ها به این معنا نیست که بهترین طرز کارها ارزشی ندارند. آنها مثل چرخهای کمکی دوچرخه هستند.

    فشار کاری را دفن کنید به آب و آتش رٹون به خاطر کار به یک امتیاز انحصاری در روحیه کارآفرینی تر این جریان بی پایان افزایش حجم کار، مشاله شما را بیشتر و بیشتر می کند. وقتة خودتان را از این شرایط خاص کنید کافی است فقط نگاهی به «

    #کارآفرین در اینستاگرام داشته باشید. انسان ها کروائی تلاش و کوشش متولد شده اند!»

    ، «

    مجبور نیستید به طرز مضحک بار بلکه باید به طرز مضحکی متعدد باشید»

    و «

    اهداف شما به احساستان اهمیتین این جمله ها آن قدر ادامه پیدا می کنند تا حالت تهوع به شما دست دهد.

    فشار کار ممکن است برای کسانی که هنوز تا حد زیادی به آن گرفتار نشدهان فانوس دریایی راهنما را بازی کند و بعد وقتی زیاد می شود آن ها را گول بزند، اما در ح فقط با سخت کار کردن و ادیت شان مترادف است

    برای آن اقلیت کوچکی که به نوعی می دانند در میان انبوه کار دنبال چه چیزیه کارهای بسیار بیشتری پیش می آید که در نهایت به شکست، اتلاف و بی نتیجهيد می شود و هیچ چیز از آن به دست نمی آید. چرا؟

    شما به این علت که همه چیز را فدا می کنید، شایسته شکست یا پیروزی نیستید، جو تحمل سختی و خستگی برای به دست آوردن یک هویج بزرگتر اصرار کرده اید. تجربه انا بسیار فراتر از فشار کار حداکثری ۲۴ ساعته است.

    این هم دقیقا یک توصیه بد است. بعید است که یک دیدگاه کلیدی یا یک ایده درخشان ای پایان چهاردهمین ساعت از روز بیایید. خلاقیت، پیشرفت و تأثیرگذاری در برابر نیروی بی رحمانه فشار کار تسلیم نمی شوند.

    در حال حاضر، این تضاد عمدتا از نگاهی نشئت می گیرد که بر دنیای افراد خلاق متمرکز است، افرادی نظیر تویسندگان، برنامه نویسان، طراحان، سازندگان، افراد مولد. شاید قلمروهایی از کارهای دستی وجود داشته باشد که در آن ورودی بیشتر برابر با خروجی بیشتر باشد، حداقل برای مدتی. اما به ندرت در مورد افرادی می شنوید که از روی اجبار سه شغل کم درآمد دارند و به پرمشغله بودن خود افتخار می کنند. این ها تنها مدعیانی هستند که برای امرار معاش تلاش نمی کنند و فقط می خواهند به فداکاری بزرگ خود ببالند.

    کارآفرینی تبیاید یک داستان حماسی از بقا به قصد کشت باشد. در اغلب مواقع شرایط خسته کننده تر از این است. چیزی که شباهتی به پریدن از خودروی در حال انفجار و صحنه های تعقیب و گریز وحشیانه ندارد و بیشتر به آجر روی آجر گذاشتن و یک دور دیگر رنگ زدن روی دیوار شبیه است.

    How Does a Standing Desk Improve Productivity?
    بازدید : 367
    چهارشنبه 30 شهريور 1401 زمان : 9:23

    بخشی از کتاب راهنمای مارکت پلیس ها برآیند را در ادامه می‌خوانید:

    مراحل کشت ایده، رشد و مقیاس کردنیک مارکت پلیس ۴۵ فروشنده، شما زمان بیشتری را برای اثبات کسب و کارتان می خواهید. در حقیقت، مقدار زمانی که برای راه اندازی یک مارکت پلیس نیاز است، می تواند تا سه سال طول بکشد. اگر نگاهی به سبد سرمایه گذاری شرکت Version One بیندازید، می بینید که بستر تامین مالی جمعی Indiegogo در سال ۲۰۰۷ تأسیس شد، اما چهار سال طول کشید تا به شکوفایی برسد.

    این بدان معناست که بنیان گذاران باید به ایده خود ایمان داشته باشند، حتی اگر کسی ایده آنها را قبول نداشته باشد. البته به این معنی نیست که چشمشان را روی بازار ببندند. شما باید به طور مداوم سیگنال های کوچکی را که در مسیر درستی قرارتان می دهند دنبال کنید؛ سیگنال هایی مانند افزایش تبلیغات دهان به دهان توسط پذیرندگان اولیه، تکرار استفاده از سایت توسط خریداران، افزایش لیست موجودی فروشندگان و بازخورد مثبت کاربران

    به همان اندازه که بنیان گذاران صبور هستند، سرمایه گذاران نیز باید صبور باشند: هیچ مارکت پلیس دوطرفهای یک شبه ساخته نمی شود.

    مرحله ۳: دوره مقیاس کردن مارکت پلیس همزمان با این که یک مارکت پلیس متوجه می شود چگونه خریداران و فروشندگان را به هم برساند و نقدشوندگی ایجاد کند، چرخه مطلوب آغاز می شود. رشد مارکت پلیس خیلی زود شتاب می گیرد. هدف نهایی این است که یک استارت آپ موفق تبدیل به یک شرکت بزرگ شود. اما به محض این که شروع به مقیاس کردن می کند، برای ادامه پیشرفت به استراتژی های جدیدی نیاز دارد. .. اعتماد و امنیت را تقویت کنید در انجام هر معامله ای وجود یک سطح حداقلی از اعتماد لازم است. در روزهای آغازین فعالیتتان احتمالا یک اجتماع کوچک و پرشور حول مارکت پلیس خود داشته باشید. پس، اعتماد و امنیت دغدغه های مهمی نیستند. با این حال، با رشد یک مارکت پلیس و کسب محبوبیت، ناگزیر برخی بازیگران بد هم جذب آن می شوند. همان طور که در سال ۲۰۰۸ یک کاربر TechCrunch در پاسخ به مقاله ای در مورد Airbnb نوشت:

    اگر Airbnb رواج پیدا کند و همه گیر شود سقوط خواهد کرد، زیرا افرادی که مرتکب دزدی، سوءاستفاده، تجاوز و قتل میشوند از این سیستم استفاده خواهند کرد. این موضوع باعث گسترش وحشت و تخریب همه چیز می شود.

    دعا می کنم که Airbnb هیچ وقت فراگیر نشود، این تنها راه زنده ماندنش است.» به عنوان یک مارکت پلیس باید با بازیگران بد به طور جدی مبارزه کنید تا دیگر خریداران و فروشندگان به کسب و کارتان اعتماد کنند.

    . اما سوال ام است که آیا نرخ ۳۰ درصدی ای که پلتفرم می گیرد، منجر به تقویت موقعیت استراتژیک می شود یا صرفا روشی برای کسب درامد است؟ اگر این طور است، آیا این ریسک وجود نظر استراتژیک دریافت کمیسیون بیش از حد یک عامل کاملا منفی قلمداد شود؟

    بیایید با فیس بوک شروع کنیم. پلتفرمی که در سالهای اولش رشد چشمگی ۔ قدرت انتشار در این پلتفرم، با توجه به فراگیر شدن آن، رسانه مهمی برای بسیار اندی محسوب می شد؛ به ویژه شرکتهای سازنده بازی. فیس بوک آن قدر سریع موفق شد که بسا از پذیرندگان اولیه اش توانستند به صدها میلیون فروش دست یابند. (Zynga که عملکرد خور در قسمت جست وجوی فیس بوک داشت، در ششمین سال فعالیتش به یک میلیارد دلا دآ دست یافت همه چیز باور نکردنی به نظر می رسید. امروز و تنها چند سال بعد از این ماجرا وضعت طوری است که شرکتهای سازنده بازی کل تخم مرغ هایشان را در سبد فیس بوک نمی گذارند. عجیب است که این شرکت ها برای گسترش خود خیلی جسورانه و استراتژیک به راه هایی غیر از انتشار از طریق فیس بوک روی آورده اند.

    سخت است که بفهمیم دقیقا چه مشکلی پیش آمده است. ممکن است کسی بگوید که فیس بوک الزاما یک پلتفرم بازی نیست و یا برخی عمق این موفقیت را زیر سؤال ببرند. آنها استدلال می کنند که Zynga به خودی خود، نسبت به سایرین که شکست خورده اند، بسیار خوب است. برخی دیگر به گسترش تلفن همراه اشاره می کنند که کار را برای فیس بوک سخت کرده است ( به زودی به آن می پردازیم)

    . علاوه بر این مسائل، یک استدلال قوی نیز وجود دارد که می گوید نرخ ۳۰ درصد بسیار زیاد است.

    اگر در نظر داشته باشیم که خیلی از شرکت های تولیدکننده بازی خریداران عمده تبلیغات فیس بوک هستند، متوجه خواهیم شد که «

    نرخ کمیسیون واقعی»

    متفاوت است. زیرا هزينه واقعی رقابت در این پلتفرم خیلی بیشتر از ۳۰ درصد است. فیس بوک با توجه به موقعیتش، به عنوان رهبر شبکه های اجتماعی جهان که رقیب مهمی هم ندارد، هیچ نیازی ندارد تا بارش را یک روزه ببنددا

    فیس بوک برای این که بتواند شرکای تجاری اش را در مورد تأثیر و اهمیت بی چون و چرای پلتفرمش قانع کند، باید این موضوع را اثبات می کرد که این پلتفرم مکانیزم مؤثر و کارآمدی را در رابطه با طیف گسترده ای از محصولات و خدمات دارد.

    فواید و معایب ظروف مسی
    بازدید : 378
    يکشنبه 27 شهريور 1401 زمان : 9:24

    بخشی از کتاب راهنمای مارکت پلیس ها را در ادامه می‌خوانید:

    دو معیار هر مارکت پلیس در فصل پنجم، به طور مفصل، در مورد معیارهای مارکت پلیس ها صحبت خواهیم کرد، اما دو معیار کلیدی به منظور درک بهتر استارت آپ های مارکت پلیسی عبارتند از: ۱. ارزش ناخالص فروش عرضه کنندگان (GMV) GMV مجموع ارزش دلاری هر آن چیزی است که از طریق یک مارکت پلیس و در یک دوره زمانی مشخص فروخته میشود. این رقم بسیار متفاوت و بزرگ تر از درآمد خود مارکت پلیس است. همچنین، ارزش خالص فروش برابر است با ارزش ناخالص فروش عرضه کنندگان (GMV) منهای ارزش محصولات برگشت خورده یا خدمات کنسل شده. • محاسبه دقیق GMV در مارکت پلیس هایی که معاملاتشان روی بستر خودشان ثبت می شود،اما در خارج از آن و به صورت آفلاین انجام می شود، مانند Thumbtack، سخت است و اغلب دقیق نیست. ۲. نرخ کمیسیون درصدی از ارزش معامله است که مارکت پلیس ها آن را تحت عنوان اجرت یافی دریافت می کنند. عموما، تنظیم مقدار کمیسیون، سنگ بنای مدل کسب وکار و مدل درآمدزایی در ایک مارکت پلیس است.

    هزینه کردن برای موجودی سایت، عرضه ایجاد می کند. همچنین، روشی آسان برای ثبت موجودی در مرحله اولیه محسوب می شود؛ روشی برای بهبود عملکرد مارکت پلیسها در ابتدای کار. اما با استفاده از این روش نمی توان مقیاس" کرد، زیرا خرید و مدیریت موجودی سایت درحجم بالا بسیار گران تمام می شود.

    ۵. لیست موجودی های در دسترس را بی درنگ جمع آوری کنید اخرین استراتژی، جمع آوری اطلاعات موجودی هایی است که قبلا در جایی فهرست شده اند. برای انجامش می توانید از برنامه های همکاری در فروش استفاده کنید. این رویکرد، مقیاس کردن اولیه را که دنبالش هستید به شما می دهد، اما چند اشکال جدی دارد: اول این که، درست است شما موجودی زیادی در سایت خود خواهید داشت، اما هیچ کدام از آنها منحصر به فرد نیستند. حال این سوال مطرح می شود که چرا خریداران به جای استفاده از سایتهای دیگر، که لیست موجودی هایتان را از آنها برداشته بودید، باید به سایت شما بیایند؟

    مشکل دوم، وقتی لیست موجودی هایتان را از دیگران جمع آوری می کنید، به جای این که مارکت یلیستان را با تعداد زیادی کاربر خیلی فعاله پر کنید، این ریسک وجود دارد که به یک بستر چندسکویی تبدیل شوید. فرد ویلسون با این که این مسئله را از منظر شبکه ها بررسی کرده است، اما نظراتش در مورد مارکت پلیس ها نیز صدق می کند:

    فرض کنید که کاربرد اولیه یک اپلیکیشن، اتصال به مجموعه ای از شبکه های جمع آوری و ارائه اطلاعات آنها و در نهایت امکان تعامل با این شبکه ها به کاربر است. حال سؤالی که مطرح می شود این است: کدام انگیزه در کاربر سبب می شود تا مستقیم با دیگر کاربران اپلیکیشن تعامل داشته باشد و به ساخت یک شبکه در داخل آن کمک کند؟ »

    نایلون چیست و چه کاربردی دارد ؟ انواع و ویژگی ها
    بازدید : 298
    پنجشنبه 24 شهريور 1401 زمان : 8:55

    بخشی از کتاب طرفداران دو آتشه. خرید کتاب طرفداران دو آتشه از طریق سایت نشر برایند امکان پذیر است:

    دادن روش کار و تئوری علمی آزمایش، سوالی در انتهای ویدئوها مطرح کردند؛ سوالی که از مردم دعوت می کرد تفسیرشان را از نحوه عملکرد آزمایش ها بنویسند. استیو این پیشرفت را این گونه شرح می دهد:

    سوال آخر، چیزی است که تغییرات بزرگی در یوتیوب ایجاد می کند و آن این است: در کامنت به ما بگویید که به نظر شما چگونه کار می کند؟» هاها! فقط همین. می توانید حدس بزنید در ادامه چه اتفاقی افتاد؟ بازخوردها به طرز چشمگیری افزایش یافت! به سادگی و تنها با درخواست اعلام نظر و تفسیر روش علمی آزمایش ها، او به مخاطبانش انگیزه داد تا قدمی رو به جلو بردارند و در این کار با او مشارکت کنند. در واقع، او به آنها اجازه پرتاب داد و آن ها نیز پرتاب کردند

    به محض شروع علم مريض و با انتشار اولین ویدئومان، ۸۵۰ کامنت دریافت کردیم. کامنت های جالبی که مردم نظرشان را درباره پرسش پایانی ویدئو می گفتند: دلیل این که تخم مرغ به داخل بطری رفته، فلان است.)

    این استراتژی به خوبی جواب داد. هزاران نفر شروع به کامنت گذاشتن کردند و برای هر ویدئو، بهترین تفسیرشان را از جواب ارائه دادند. آنها دوستانه در کامنتها با هم بحث می کردند. بعضی از کامنتها که تعداد بالایی لایک میخورد در صدر کامنت ها قرار می گرفت. بعد از مدتی این بحث ها تبدیل به جنگ فرضیات شده بازخوردها یک تغییردهنده بازی برای استیوو علم مریض بودند.

    استیو درباره کاری که این استراتژی برای او و کانالش کرد، چنین می گوید: به راستی که این سطح از بازخوردها ونه تعداد بازدیدها، دقیقا همان چیزی بود که توانست توجه یوتیوب را به خود جلب کند و نهایتا، باعث شد تا در میان ۱۰۰ کانال برتری قرار بگیریم که از حمایت و سرمایه گذاری بهره مند می شدند.»

    استیو به عنوان یکی از صد تولیدکننده محتوای برتر» در یوتیوب لقب گرفته که افتخاری بزرگ برای او محسوب می شود. استراتژی مشارکت، مستقیما در شهرت او تأثیرگذار بود؛ «اجازه بدهید پرتاب کننده.

    ازدحام زیاد، مردم را به سمت خود می کشد. هنگامی که شما جمعیت زیادی را می بینید که اطراف چیزی می چرخند، غریزه طبیعی شما می خواهد بداند که چه چیزی توجه آنها را به خود جلب کرده است

    . شما هم می توانید از این غریزه برای درگیر کردن مخاطبانتان استفاده کنید و باعث شوید مردم راه شما را ببینند و به آن بپیوندند.

    مردم برای ادامه دادن مکالمه ای که با دیگران داشته اند، بازمی گردند.

    مالکیت استیو جابز بر پیکسار، حمایت موقت شرکت دیزنی از فیلم و سپس تجدیدنظر آن در سیر داستانی فیلم و نقش آفرینی شخصیت هایی مثل تام هنکس"، تیم آلن و دیگر صداهای خاطره انگیز که در فیلم حضور داشتند. این شگفت انگیزترین چیزی بود که تابه حال دیده بودم.

    من در مورد پیشینه داستان اسباب بازی ها بیش از این وارد جزئیات نمیشوم، اما دوست دارم بدانید که به محض دانستن همه حقایق شگفت انگیز درباره فیلم دست به چه کاری زدم، آنها را با همه کسانی که میشناختم به اشتراک گذاشتم.

    وقتی چیزی را می دانید که کسی اطلاعی از آن ندارد، همیشه اشتياق دارید که آن را با دیگران به اشتراک بگذارید، مگر این که قول داده باشید آن را فاش نکنید و رازدار بمانید. به همین دلیل، غیبت کردن همیشه برای مردم جذابیت دارد. کسانی که با کالیفرنیایی ها هم صحبت شده باشند، احتمالا همیشه نقل قول هایی را درباره منوی پنهانی برگر این - ان - اوت» شنیده اند. چرا وقتی به حقايق جورواجور یک شرکت یا فیلمی که عاشق آن هستید، پی می برید، اغلب گفت وگوهای شما با دوستان و فالوئرهایتان با عبارت «آیا خبر داشتی که ... شروع می شود؟

    دانلود پک 12 پروژه لوگو موشن آماده 2022 ✔️افتر افکت

    تعداد صفحات : 0

    درباره ما
    اطلاعات کاربری
    نام کاربری :
    رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    چت باکس




    captcha


    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 39
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 56
  • بازدید کننده امروز : 41
  • باردید دیروز : 106
  • بازدید کننده دیروز : 107
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 177
  • بازدید ماه : 612
  • بازدید سال : 612
  • بازدید کلی : 35482
  • کدهای اختصاصی