close
آخرین مطالب
  • تبلیغ شما در اینجا
  • طراحی سایت شخصی
  • طراحی سایت فروشگاهی
  • طراحی سیستم وبلاگدهی
  • سیستم سایت ساز اسلام بلاگ
  • مگا برد - پلتفرم خرید اینترنتی قطعات موبایل مگابرد
  • تحلیل و نمودار سازی فرم های پلاگین گرویتی وردپرس
  • اولین تولید کننده پلاگین های مارکتینگ و سئو کاملا ایرانی
  • اولین پلاگین دیجیتال مارکتینگ وردپرسی
  • loading...
    YourAds Here YourAds Here

    bookup

    بازدید : 245
    سه شنبه 22 شهريور 1401 زمان : 11:31

    بخشی از کتاب نترس باش برآیند را در ادامه می‌خوانید:

    چهارم: همه زوایا را در نظر بگیر

    نوآوری و اختراع مطابق نظر و سلیقه مردم به وجود نمی اید، جمله مشهوری از هنرى في دارد که می گوید: «اگر من از مردم می پرسیدم که چه نیازی دارند، مطمئنامی گفتند کدا سریع تر می خواهند. » رؤیاپردازانی که واقعیت های جدیدی خلق می کنند، باید موضوعات زاویه ای ببینند که دیگران قادر به دیدنش نیستند. وقتی ماشین اختراع و معرفی شد، فکر می بلافاصله به سمت نکات منفی این اختراع یعنی خطراتی که ممکن است داشته باشد، منعطف شد. مردم همیشه در مقابل پدیده های جدید چنین واکنشی از خود نشان می دهند. برای مثال ابه واهمه و تردید مردم در برابر ماشین های بدون راننده که در عصر جدید پدید آمده است، فکرکنید. بیشتر نوآوری های چشمگیر تاریخ را رویاپردازانی پدید آورده اند که باید منتظر می ماندند تا دیگران رؤیای آنها را بپذیرند
    زمانی که مردم معمولی جامعه پیشرفت را بپذیرند، ساده است که دیدمان به زندگی گذشته مان تغییر کند. چه کسی می تواند زندگی را بدون ارتباط اینترنتی تصور کند؟ اما تا سال ۱۹۹۵ که چندان هم دور نیست، از هر چهار خانواده تنها یکی رایانه داشت! وقتی شرکت آمریکا آنلاین در ۱۹۸۵ تأسیس شد، کشور تا آنلاین شدن فاصله زیادی داشت. آن زمان تنها ۳درصد از آمریکایی ها آنلاین بودند و میانگین آنلاین بودنشان نیز یک ساعت در هفته بود. شغلهای محدودی به مهارت های رایانه ای نیاز داشتند و هیچ کس در جیبش گوشی هوشمند نداشت. می توانم به وضوح به یاد بیاورم که بارها میشنیدیم: «چرا من باید ایمیل داشته باشم؟» یا اینکه کسب وکار من به ارتباط اینترنتی نیاز ندارد.»
    اما ماموریت ما دسترس پذیر کردن اطلاعات و ایده ها بود، بنابراین پیشنهاد قانع کننده ای به دنیا ارائه دادیم و بر چشم اندازمان پافشاری کردیم. نه سال طول کشید تا یک میلیون کاربر جذب کنیم، اما جذب یک میلیون کاربر بعدی تنها هفت ماه زمان برد. امروزه اکثر افراد حتی از رایانه نیز استفاده نمی کنند، آنها از نسل بعدی فناوری، یعنی تبلت یا گوشی های هوشمند استفاده می کنند.
    دیدن پدیده ها از زاویه ای دیگر، علاوه بر دنبال کردن مسیر روندها، شامل تصمیم برای ایجاد روندی جدید نیز هست. آمازون نمونه بارزی از این رویکرد است. زمانی که مردم نگران نداشتن اطلاعات کارت اعتباری خود در فضای آنلاین بودند، آمازون به نحوی فرایند خريد آنلاين را برای مردم آسان کرد؛ به طوری که امروزه می بینیم افراد به شرکتها اطلاعات کارت اعتباری شان، خریدهایشان را ردگیری و حتی به صورت شخصی کالاهایی به آنها پیشنهاد کنند که ممکن است به آن علاقه مند باشند.

    انجام دادن اقدامات بزرگ نیازمند پذیرفتن ریسک شکست است. همان طور که ما با داستان ها که به اشتراک گذاشتیم، این اصل را به تصویر کشیدیم، هر مبتکر بزرگی شکست خورده است؛ اما تنها بزرگترین مبتکران راهی برای یادگیری از شکست هایشان می یابند تا آنها را به جلو هدایت کند. از خودتان بپرسید آیا شکست یا ترس از شکست باعث سخت شدن مسیر حرکت شما می شود؟

    این طبیعت انسان است که می خواهد شکستهایش را پنهان کند چون از آنها خجالت می کشد. در واقع آنها می گویند باید چیزی را به دست می آوردید اما کوتاهی کرده اید. فکر کنید چه می شود اگر به جای شرمگین بودن، بایستید، شکست هایتان را اعلام کنید و از این فرصت برای گفتن اینکه چه یاد گرفته اید، بهره ببرید و نیز دوباره بر پایبندی به هدفتان تأکید کنید؟ نمی توانم دقیقا بیان کنم که این کار چقدر حس رهاشدگی در شما ایجاد می کند. این یکی از درس هایی است که من از شکست هایم یاد گرفته ام.

    به همین ترتیب طردشدن دردناک است اما اگر درک درستی از آن داشته باشید، می تواند نشان افتخاری برای شما باشد. این درس را میتوان از مخترعان و رهبرانی همانند انیشتین بگیریم که متوجه شدند شکست، آنها را به موفقیت آینده نزدیک تر می کند. جی کی رولینگ با وجود همه

    طردشدن ها به تلاش خود ادامه داد. آستروتلر شکست را به بخشی اجتناب ناپذیر از موفقیت تبدیل کرد. وارن بافت به ما یادآوری کرد که به کار خود نگاه بلندمدت داشته باشیم. هر وقت شکست خوردید، اجازه دهید داستان این بزرگان به شما کمک کند که دوباره به مسیرتان بازگردید.

    در ۲۰۱۴ جف بزوس برای سهامداران آمازون نوشت: «شکست یکی از اجزای اصلی نواوری است و انتخاب محسوب نمی شود. ما این را می دانیم و به شکست زودهنگام و تکرار آن تا زمانی که راه درست را بیابیم ادامه می دهیم.» اینها تکرار حرف های توماس ادیسون بود که سالها قبل گفته است.

    حال، لحظه ای وقت بگذارید و به زندگی خود نگاهی بیندازید. شاید شما هم داستان شکست داشته باشید؛ دورانی که به نظر می رسید هرگز از ناامیدی عمیق آن اتفاق بهبود نخواهید یافت ایا میتوانید ارزش موهبت حاصل از آن تجربه را درک کنید؟ از آن لحظه های تاریک چه چیزی یاد گرفتید؟ آن اتفاق از چه فرصت هایی پرده برداشته است؟ در هر شکست یک مسیر جایگزین برای اقدام کردن وجود دارد. شما فقط بای آن را بیابید. وقتی به مانعی می رسید، مسیرتان را منحرف کنید.

    فروش ویژه نگهدارنده عینک خودرو
    بازدید : 355
    دوشنبه 21 شهريور 1401 زمان : 9:37

    بخشی از کتاب نترس باش:

    از جایی که دیگران توقف کرده اند، آغاز کن بسیاری از چیزهایی که در زندگی ام یاد گرفته ام، از کتاب ها آموخته ام. از توصیه های بسا از این کتاب ها در کارهایم استفاده کرده ام. چند سال پیش کتابی خواندم که مطالب آن بسیار شبیه کار ما در بنیاد کیس بود، بنابراین به خودمان قول دادیم تا آن را به صورت گروهی بخوانی بعد از کار دور هم جمع میشدیم، قهوه می نوشیدیم و شیرینی می خوردیم و همراه آن نظراتمان را به اشتراک می گذاشتیم. ما درباره چگونگی کاربست درس های کتاب در روزهای پیش رویمان صحبت می کردیم. همه ما آن لحظه تغییرساز را خیلی واضح به یاد داریم. نام آن کتاب چگونه به الان رسیدیم بود که استیون جانسون نوشته است. در آن کتاب، نویسنده اخط بطلانی می کشید بر این باور غلط که بیشتر اختراعات را نوابغ تنها با یک لحظة «آها انجام داده اند، جانسون می گوید: «ایده های بزرگ از به هم پیوستن و رشد همزمان دستاوردهای کوچک به وجود می آیند.» در ادامه، او داستان توماس ادیسون را تعریف می کند که ما معمولا اوی را نابغه ای میدانیم که لامپ را در یک لحظه اختراع کرد. اما جانسون برای ما آشکار می سازد

    که قضیه به این سادگی ها نبوده است. ادیسون حتی اولین نفر نیز نبود. در واقع اولین ثبت اختراع لامپ در بهترین حالت به یک قرن قبل از ادیسون برمی گردد. اما ده ها نفر دیگر برای اجزای لامپ حق اختراع ثبت کرده اند و این در حالی است که امروزه اعتبار همه آنها را به ادیسون نسبت می دهیم. تعقیب کننده سریع و مؤثر بودن چیزی است که ادیسون در آن خوب بود. او ایده های نوظهوری را که آزمایش شده بودند می گرفت و آنها را با یک بینش جدید و گروه تازه همراه می ساخت.

    نظر جانسون درباره ادیسون این است: او فقط فناوری جدیدی اختراع نکرد، یک سیستم کامل برای اختراع کردن ایجاد کرد. ادیسون فهمیده بود که نوآوری و الگوبرداری ملازم یکدیگرند و به این موضوع اشاره می کند که از کار دیگران وام گرفته است. او می گوید: «من به درستی توصیف شده ام، بیشتر شبیه اسفنج هستم تا مخترع.» یک کارآفرین خردمند این موضوع را درک می کند و اگر به سازوکار گروهی استفاده شده در آزمایشگاههای بل؟، زیراکس و برخی دیگر از آزمایشگاه های کلاسیک نواوری که بعدا ایجاد شد نگاهی بیندازید، خواهید دید که روش ادیسون را به کار بسته اند و از آن استفاده کرده اند.

    مشارکتهای ناممکن بساز ضرب المثلی قدیمی هست که می گوید یک دست صدا ندارد.

    این ضرب المثل درست و می است زیرا چند فکر بهتر کار می کند. این جمله به نکته ای اشاره می کند که اکثر مردم هنی فکر کردن به موفقیت های بزرگ آن را به خوبی درک نمی کنند. همان طور که پیش از این گفتم، اغلب اوقات، خلاقیت را ابزار یک نابغه تنها می دانند، ولی در واقعیت این گونه نیست سازمانها و محصولات و جنبش های بزرگ به کمک همکاری های افرادی با شخصیت های را اندکی۔ متفاوت پیشرفت می کنند که مهارت های یکدیگر را کامل می کنند. این نوع همکاری ها به سی تد پروژه ها مزیت رقابتی قدرتمند اعطا می کند.

    تحقیقات نیز از این گفته پشتیبانی می کنند. در ۲۰۱۵، گزارش اهمیت تنوع مک کینزی به بررسی طیف گسترده ای از معیارهای مالی و ترکیب تیم های مدیریتی و هیئت مدیره ۳۶۶ شرکت بزرگ در طیف وسیعی از صنایع موجود در کانادا، آمریکای لاتین، انگلیس و ایالات متحده پرداخت و دریافت که شرکت های با تنوع جنسیتی، نژادی و قومی فزون تر عملکرد مالی بهتری

    د از خود نشان می دهند. این امر درباره همه بخش های هیئت مدیره صادق بود: شرکت هایی باباسرع که بیشترین تنوع قومی و نژادی را دارند، ۳۵ درصد بیشتر از استاندارهای کشورشان احتمال مک کنزی در ۲۰۱۵، دارد سرمایه شان برگردد و شرکت هایی که تنوع جنسیتی بالایی دارند، عملکردی تقریبا برابر با ۱۵ درصد بهتر از همتایان خود دارند. آنها در امریکا رابطه مستقیمی میان تنوع قومی نژادی من را بر و عملکرد پیدا کردند و آن این بود که با افزایش ۱۰ درصدی تنوع قومی نژادی، عملکرد مالی است. شر ۰٫۸درصد بهبود می یابد. این شرکت های دارای تنوع قومی نژادی مثال خوبی برای سودمندی را در این جا ایجاد مشارکت های نامحتمل هستند.

    فروش ویژه نگهدارنده عینک خودرو
    بازدید : 254
    يکشنبه 20 شهريور 1401 زمان : 15:47

    بخشی از کتاب نترس باش. برای خرید کتاب نترس باش به سایت نشر برایند مراجعه کنید.

    فرضیات را کنار بگذارید در ورودی دفترم تابلوی خاصی آویزان کرده ام تا همه بتوانند ببینند: عکس . هشتادوپنج سالگی پولیس کندی شرایور مؤسس المپیک ویژه که به همراه چند ورزشکار در یک استخر است. در عکس، او خوشحال به نظر می رسد. پایین آن، این جمله نوشته شده است: «جین، می خواهم تابستان بعدی در استخر کنار من باشی.» متأسفانه قبل از اینکه تابستان بعدی بیاید یونیس درگذشت.

    به نوعی می شود گفت من هرگز این شانس را نداشتم که همراه یونیس در آن استخر باشم؛ اما به اندازه کافی خوش شانس بودم تا این رهبر بزرگ را در آخرین سالهای زندگی اش بشناسم و تحت تاثیر او قرار گیرم. همکاری بنیاد کیس با المپیک ویژه به آنها کمک کرد تا در صحنه های بین المللی حضور مؤثرتری داشته باشند. کارهایی که یونیس انجام داده بود باعث شد هدفهای بزرگ برای خودم تعیین کنم، ریسک کنم و هرگز این موضوع را از یاد نبرم که حتی افراد آسیب پذیر نیز فرصت ها و استعدادهای خاصی دارند. «همراه من به استخر بیا!» دعوت نامه ای است که همیشه من را به یاد پریدن در استخر زندگی و ایجاد تفاوت می اندازد.

    برای درک یونیس باید داستان او را بدانید. در یک روز گرم و شرجی تابستان ۱۹۶۸ در شهر شیکاگو یونیس اولین بازی های المپیک ویژه را آغاز کرد. درست هفت هفته پیش تر، برادر جوان تر او سناتور رابرت کندی ترور شده بود. مرگ رابرت در ادامه مرگ زودهنگام و تراژیک دو خواهر و برادر دیگر او از جمله رئیس جمهور جان کندی بود. مأموریت آن روز او در شیکاگو توسط اخواهرش رزماری که با ناتوانی ذهنی به دنیا آمد، به او الهام شده بود. در کودکی پونیس و رزماری با هم ورزش می کردند و بسیار به هم نزدیک بودند. این امر باعث شد یونیس تصمیم بگیرد با کمک ورزش به افراد ناتوان قدرت ببخشد. این فعالیت با یک برنامه تابستانی به نام کی شریور در حیاط خلوت خانه اش آغاز شد و با اولین دوره المپیک ویژه در ۱۹۶۸، جنیش بون سراسر امریکا را فراگرفت و به کانادا رسید.

    ایوئیس مشتاقانه بر اقدامی بزرگ تمرکز کرد: او می خواست با کمک ورزش دنا دهد، چیزی که او را در آن تابستان به شیکاگو کشانده بود.

    چهارم: همه زوایا را در نظر بگیر نوآوری و اختراع مطابق نظر و سلیقه مردم به وجود نمی اید، جمله مشهوری از هنرى في دارد که می گوید: «اگر من از مردم می پرسیدم که چه نیازی دارند، مطمئنامی گفتند کدا سریع تر می خواهند. » رؤیاپردازانی که واقعیت های جدیدی خلق می کنند، باید موضوعات زاویه ای ببینند که دیگران قادر به دیدنش نیستند. وقتی ماشین اختراع و معرفی شد، فکر می بلافاصله به سمت نکات منفی این اختراع یعنی خطراتی که ممکن است داشته باشد، منعطف

    شد. مردم همیشه در مقابل پدیده های جدید چنین واکنشی از خود نشان می دهند. برای مثال ابه واهمه و تردید مردم در برابر ماشین های بدون راننده که در عصر جدید پدید آمده است، فکر کنید. بیشتر نوآوری های چشمگیر تاریخ را رویاپردازانی پدید آورده اند که باید منتظر می ماندند تا دیگران رؤیای آنها را بپذیرند

    زمانی که مردم معمولی جامعه پیشرفت را بپذیرند، ساده است که دیدمان به زندگی گذشته مان تغییر کند. چه کسی می تواند زندگی را بدون ارتباط اینترنتی تصور کند؟ اما تا سال ۱۹۹۵ که چندان هم دور نیست، از هر چهار خانواده تنها یکی رایانه داشت! وقتی شرکت آمریکا آنلاین در ۱۹۸۵ تأسیس شد، کشور تا آنلاین شدن فاصله زیادی داشت. آن زمان تنها ۳درصد از آمریکایی ها آنلاین بودند و میانگین آنلاین بودنشان نیز یک ساعت در هفته بود. شغلهای محدودی به مهارت های رایانه ای نیاز داشتند و هیچ کس در جیبش گوشی هوشمند نداشت. می توانم به وضوح به یاد بیاورم که بارها میشنیدیم: «چرا من باید ایمیل داشته باشم؟» یا اینکه کسب وکار من به ارتباط اینترنتی نیاز ندارد.»

    اما ماموریت ما دسترس پذیر کردن اطلاعات و ایده ها بود، بنابراین پیشنهاد قانع کننده ای به دنیا ارائه دادیم و بر چشم اندازمان پافشاری کردیم. نه سال طول کشید تا یک میلیون کاربر جذب کنیم، اما جذب یک میلیون کاربر بعدی تنها هفت ماه زمان برد. امروزه اکثر افراد حتی از رایانه نیز استفاده نمی کنند، آنها از نسل بعدی فناوری، یعنی تبلت یا گوشی های هوشمند استفاده می کنند.

    دیدن پدیده ها از زاویه ای دیگر، علاوه بر دنبال کردن مسیر روندها، شامل تصمیم برای ایجاد روندی جدید نیز هست. آمازون نمونه بارزی از این رویکرد است. زمانی که مردم نگران نداشتن اطلاعات کارت اعتباری خود در فضای آنلاین بودند، آمازون به نحوی فرایند خريد آنلاين را برای مردم آسان کرد؛ به طوری که امروزه می بینیم افراد به شرکتها

    : اطلاعات کارت اعتباری شان، خریدهایشان را ردگیری و حتی به صورت شخصی کالاهایی به آنها پیشنهاد کنند که ممکن است به آن علاقه مند باشند.

    بهترین افزونه های لودینگ (بارگذاری)
    بازدید : 389
    چهارشنبه 16 شهريور 1401 زمان : 14:59

    بخشی از متن کتاب نترس باش:

    فرضیات را کنار بگذارید در ورودی دفترم تابلوی خاصی آویزان کرده ام تا همه بتوانند ببینند: عکس . هشتادوپنج سالگی پولیس کندی شرایور مؤسس المپیک ویژه که به همراه چند ورزشکار در یک استخر است. در عکس، او خوشحال به نظر می رسد. پایین آن، این جمله نوشته شده است: «جین، می خواهم تابستان بعدی در استخر کنار من باشی.» متأسفانه قبل از اینکه تابستان بعدی بیاید یونیس درگذشت.

    به نوعی می شود گفت من هرگز این شانس را نداشتم که همراه یونیس در آن استخر باشم؛بازاریابی دیجیتال اما به اندازه کافی خوش شانس بودم تا این رهبر بزرگ را در آخرین سالهای زندگی اش بشناسم و تحت تاثیر او قرار گیرم. همکاری بنیاد کیس با المپیک ویژه به آنها کمک کرد تا در صحنه های بین المللی حضور مؤثرتری داشته باشند. کارهایی که یونیس انجام داده بود باعث شد هدفهای بزرگ برای خودم تعیین کنم، ریسک کنم و هرگز این موضوع را از یاد نبرم که حتی افراد آسیب پذیر نیز فرصت ها و استعدادهای خاصی دارند. «همراه من به استخر بیا!» دعوت نامه ای است که همیشه من را به یاد پریدن در استخر زندگی و ایجاد تفاوت می اندازد.

    برای درک یونیس باید داستان او را بدانید. در یک روز گرم و شرجی تابستان ۱۹۶۸ در شهر شیکاگو یونیس اولین بازی های المپیک ویژه را آغاز کرد. بازاریابی درست هفت هفته پیش تر، برادر جوان تر او سناتور رابرت کندی ترور شده بود. مرگ رابرت در ادامه مرگ زودهنگام و تراژیک دو خواهر و برادر دیگر او از جمله رئیس جمهور جان کندی بود. مأموریت آن روز او در شیکاگو توسط اخواهرش رزماری که با ناتوانی ذهنی به دنیا آمد، به او الهام شده بود. در کودکی پونیس و رزماری با هم ورزش می کردند و بسیار به هم نزدیک بودند. این امر باعث شد یونیس تصمیم بگیرد با کمک ورزش به افراد ناتوان قدرت ببخشد. این فعالیت با یک برنامه تابستانی به نام کی شریور در حیاط خلوت خانه اش آغاز شد و با اولین دوره المپیک ویژه در ۱۹۶۸، جنیش بون سراسر امریکا را فراگرفت و به کانادا رسید.

    ایوئیس مشتاقانه بر اقدامی بزرگ تمرکز کرد: او می خواست با کمک ورزش دنا دهد، چیزی که او را در آن تابستان به شیکاگو کشانده بود.

    فرضیات را کنار بگذارید در ورودی دفترم تابلوی خاصی آویزان کرده ام تا همه بتوانند ببینند: عکس . هشتادوپنج سالگی پولیس کندی شرایور مؤسس المپیک ویژه که به همراه چند ورزشکار در یک استخر است. در عکس، او خوشحال به نظر می رسد. پایین آن، این جمله نوشته شده است: «جین، می خواهم تابستان بعدی در استخر کنار من باشی.» متأسفانه قبل از اینکه تابستان بعدی بیاید یونیس درگذشت.

    به نوعی می شود گفت من هرگز این شانس را نداشتم که همراه یونیس در آن استخر باشم؛ اما به اندازه کافی خوش شانس بودم تا این رهبر بزرگ را در آخرین سالهای زندگی اش بشناسم و تحت تاثیر او قرار گیرم. همکاری بنیاد کیس با المپیک ویژه به آنها کمک کرد تا در صحنه های بین المللی حضور مؤثرتری داشته باشند. کارهایی که یونیس انجام داده بود باعث شد هدفهای بزرگ برای خودم تعیین کنم، ریسک کنم و هرگز این موضوع را از یاد نبرم که حتی افراد آسیب پذیر نیز فرصت ها و استعدادهای خاصی دارند. «همراه من به استخر بیا!» دعوت نامه ای است که همیشه من را به یاد پریدن در استخر زندگی و ایجاد تفاوت می اندازد.

    برای درک یونیس باید داستان او را بدانید. در یک روز گرم و شرجی تابستان ۱۹۶۸ در شهر شیکاگو یونیس اولین بازی های المپیک ویژه را آغاز کرد. درست هفت هفته پیش تر، برادر جوان تر او سناتور رابرت کندی ترور شده بود. مرگ رابرت در ادامه مرگ زودهنگام و تراژیک دو خواهر و برادر دیگر او از جمله رئیس جمهور جان کندی بود. مأموریت آن روز او در شیکاگو توسط اخواهرش رزماری که با ناتوانی ذهنی به دنیا آمد، به او الهام شده بود. در کودکی پونیس و رزماری با هم ورزش می کردند و بسیار به هم نزدیک بودند. این امر باعث شد یونیس تصمیم بگیرد با کمک ورزش به افراد ناتوان قدرت ببخشد. این فعالیت با یک برنامه تابستانی به نام کی شریور در حیاط خلوت خانه اش آغاز شد و با اولین دوره المپیک ویژه در ۱۹۶۸، جنیش بون سراسر امریکا را فراگرفت و به کانادا رسید.

    ایوئیس مشتاقانه بر اقدامی بزرگ تمرکز کرد: او می خواست با کمک ورزش دنا دهد، چیزی که او را در آن تابستان به شیکاگو کشانده بود.

    تفاوت تخت باکس با تخت خواب
    بازدید : 381
    سه شنبه 15 شهريور 1401 زمان : 10:58

    بخشی از کتاب لازم نیست دیوانه وار کار کنی برآیند را در ادامه می‌خوانید:

    حتی بهترین شیوه های داخلی خودمان در بیس کیمپ، زمانی تنظیم شدند که فتوا هفت نفر در این شرکت حضور داشتیم و وقتی تعدادمان به سی نفر رسید با شکست مواحد وما را به عقب راندند، دائما در دام چیزهایی می افتادیم که قبلا کارایی خوبی داشتند، اما در آن کارایی شان را از دست داده بودند این مشکل فقط به خاطر تفاوت در اندازه نیست، بلکه به خاطر تفاوت در همه چیز است آیا خدمتی را با اقساط چند مرحله ای می فروشید یا محصولی که میفروشید همان موقع هزینه اش را دریافت می کنید؟ دو طرز کار مختلف. آیا فقط برای اپلیکیشن خاص و تأثينا آیفون طراحی ای عالی دارید، یا می خواهید به اندروید، وب و ایمیل نیز دسترسی پیدا کند طرز کارهایی مختلف، آیا شرکتتان را برای ماندگار شدن میسازید یا کار را با در نظر گرفتن یک استراتژی خروج شروع می کنید؟ طرز کارهایی مختلف. آیا افراد شما مدت طولانی ای را با هم کار کرده اند، یا در حال ساخت یک تیم کاملا جدید هستید؟ طرز کارهای مختلف.
    دلایل زیادی وجود دارد که می توان نسبت به بهترین طرز کارها هم تردید داشت. اما یکی از متداول ترین آنها زمانی است که می بینید یک نفر، تنها با مشاهدات بیرونی خود، نحوه انجام کار را در یک شرکت دیگر استنتاج می کند: «ده روش برتر اپل برای تولید محصول
    آیا آن شخص در تیم توسعه محصول اپل کار کرده است؟ نه. در حقیقت، او فقط بر پایه پیش فرض هایش در مورد چگونگی پیش رفتن امور در آن شرکت نتیجه گیری کرده است. تا زمانی که خودتان کاری را انجام نداده باشید، در موقعیتی نیستید که بتوانید آن را به عنوان بهترین طرز کار رمزگذاری کنید.
    علاوه بر این، بسیاری از بهترین طرز کارها، کاملا براساس آداب و رسوم قدیمی هستند. هیچ کس نمیداند که از کجا آمده اند، چرا شروع شده اند و چرا همچنان دنبال می شوند. اما به دلیل داشتن برچسب قدرتمند بهترین طرز کار»
    ، افراد فراموش می کنند که حتی آنها را زیر سؤال ببرند. کسی که بسیار باهوش تر از ما است، حتما با آنها برخورد کرده است؛ درست است؟ بازاریابی هرکسی که آنها را دنبال می کند، موفقیت بزرگی را تجربه می کند؛ درست است؟ اگر از آنها به نحو احسن استفاده نکنید، تقصیر ما است؛ درست است؟ بیشتر این درستها، احتمالا نادرست هستند.
    همچنین، بهترین طرز کارها، این موضوع را القا می کنند که برای هر سؤالی که با آن روبه رو می شوید، یک پاسخ واحد وجود دارد. این را نشان میدهند که واقعا انتخابی در این زمینه ندارید. در مقابل این استدلال مقاومت کنید. شما همیشه یک انتخاب دارید.
    همه این ها به این معنا نیست که بهترین طرز کارها ارزشی ندارند. آنها مثل چرخهای کمکی دوچرخه هستند.

    از آموزش ایندیزاین چگونه میتوانید استفاده کنید؟
    بازدید : 369
    دوشنبه 14 شهريور 1401 زمان : 13:04

    بخشی از متن کتاب لازم نیست دیوانه وار کار کنی:

    حتی بهترین شیوه های داخلی خودمان در بیس کیمپ، زمانی تنظیم شدند که فتوا هفت نفر در این شرکت حضور داشتیم و وقتی تعدادمان به سی نفر رسید با شکست مواحد وما را به عقب راندند، دائما در دام چیزهایی می افتادیم که قبلا کارایی خوبی داشتند، اما در آن کارایی شان را از دست داده بودند این مشکل فقط به خاطر تفاوت در اندازه نیست، بلکه به خاطر تفاوت در همه چیز است آیا خدمتی را با اقساط چند مرحله ای می فروشید یا محصولی که میفروشید همان موقع هزینه اش را دریافت می کنید؟ دو طرز کار مختلف. آیا فقط برای اپلیکیشن خاص و تأثينا آیفون طراحی ای عالی دارید، یا می خواهید به اندروید، وب و ایمیل نیز دسترسی پیدا کند طرز کارهایی مختلف، آیا شرکتتان را برای ماندگار شدن میسازید یا کار را با در نظر گرفتن یک استراتژی خروج شروع می کنید؟ طرز کارهایی مختلف. آیا افراد شما مدت طولانی ای را با هم کار کرده اند، یا در حال ساخت یک تیم کاملا جدید هستید؟ طرز کارهای مختلف.
    دلایل زیادی وجود دارد که می توان نسبت به بهترین طرز کارها هم تردید داشت. اما یکی از متداول ترین آنها زمانی است که می بینید یک نفر، تنها با مشاهدات بیرونی خود، نحوه انجام کار را در یک شرکت دیگر استنتاج می کند: «
    ده روش برتر اپل برای تولید محصول.»
    آیا آن شخص در تیم توسعه محصول اپل کار کرده است؟ نه. در حقیقت، او فقط بر پایه پیش فرض هایش در مورد چگونگی پیش رفتن امور در آن شرکت نتیجه گیری کرده است. تا زمانی که خودتان کاری را انجام نداده باشید، در موقعیتی نیستید که بتوانید آن را به عنوان بهترین طرز کار رمزگذاری کنید.
    علاوه بر این، بسیاری از بهترین طرز کارها، کاملا براساس آداب و رسوم قدیمی هستند. هیچ کس نمیداند که از کجا آمده اند، چرا شروع شده اند و چرا همچنان دنبال می شوند. اما به دلیل داشتن برچسب قدرتمند بهترین طرز کار»
    ، افراد فراموش می کنند بازاریابی که حتی آنها را زیر سؤال ببرند. کسی که بسیار باهوش تر از ما است، حتما با آنها برخورد کرده است؛ درست است؟ هرکسی که آنها را دنبال می کند، موفقیت بزرگی را تجربه می کند؛ درست است؟ اگر از آنها به نحو احسن استفاده نکنید، تقصیر ما است؛ درست است؟ بیشتر این درستها، احتمالا نادرست هستند.
    همچنین، بهترین طرز کارها، این موضوع را القا می کنند که برای هر سؤالی که با آن روبه رو می شوید، یک پاسخ واحد وجود دارد. این را نشان میدهند بازاریابی دیجیتال که واقعا انتخابی در این زمینه ندارید. در مقابل این استدلال مقاومت کنید. شما همیشه یک انتخاب دارید.
    همه این ها به این معنا نیست که بهترین طرز کارها ارزشی ندارند. آنها مثل چرخهای کمکی دوچرخه هستند.

    سوفا ایران معتبرترین سایت پیش بینی
    بازدید : 547
    يکشنبه 13 شهريور 1401 زمان : 9:04

    در ادامه قسمتی از کتاب لازم نیست دیوانه وار کار کنی را مشاهده می‌کنید. برای خرید کتاب لازم نیست دیوانه وار کار کنی به سایت نشر برایند مراجعه کنید:

    آیا فقط برای اپلیکیشن خاص و تأثينا آیفون طراحی ای عالی دارید، یا می خواهید به اندروید، وب و ایمیل نیز دسترسی پیدا کند طرز کارهایی مختلف، آیا شرکتتان را برای ماندگار شدن میسازید یا کار را با در نظر گرفتن یک استراتژی خروج شروع می کنید؟ طرز کارهایی مختلف. آیا افراد شما مدت طولانی ای را با هم کار کرده اند، یا در حال ساخت یک تیم کاملا جدید هستید؟ طرز کارهای مختلف.

    دلایل زیادی وجود دارد که می توان نسبت به بهترین طرز کارها هم تردید داشت. اما یکی از متداول ترین آنها زمانی است که می بینید یک نفر، تنها با مشاهدات بیرونی خود، نحوه انجام کار را در یک شرکت دیگر استنتاج می کند: «

    ده روش برتر اپل برای تولید محصول.»

    آیا آن شخص در تیم توسعه محصول اپل کار کرده است؟ نه. در حقیقت، او فقط بر پایه پیش فرض هایش در مورد چگونگی پیش رفتن امور در آن شرکت نتیجه گیری کرده است. تا زمانی که خودتان کاری را انجام نداده باشید، در موقعیتی نیستید که بتوانید آن را به عنوان بهترین طرز کار رمزگذاری کنید.

    علاوه بر این، بسیاری از بهترین طرز کارها، کاملا براساس آداب و رسوم قدیمی هستند. هیچ کس نمیداند که از کجا آمده اند، چرا شروع شده اند و چرا همچنان دنبال می شوند. اما به دلیل داشتن برچسب قدرتمند بهترین طرز کار»

    ، افراد فراموش می کنند که حتی آنها را زیر سؤال ببرند. کسی که بسیار باهوش تر از ما است، حتما با آنها برخورد کرده است؛ درست است؟ هرکسی که آنها را دنبال می کند، موفقیت بزرگی را تجربه می کند؛ درست است؟ اگر از آنها به نحو احسن استفاده نکنید، تقصیر ما است؛ درست است؟ بیشتر این درستها، احتمالا نادرست هستند.

    همچنین، بهترین طرز کارها، این موضوع را القا می کنند که برای هر سؤالی که با آن روبه رو می شوید، یک پاسخ واحد وجود دارد. این را نشان میدهند که واقعا انتخابی در این زمینه ندارید. در مقابل این استدلال مقاومت کنید. شما همیشه یک انتخاب دارید.

    همه این ها به این معنا نیست که بهترین طرز کارها ارزشی ندارند. آنها مثل چرخهای کمکی دوچرخه هستند.

    لازم نیست دیوانه وار کار کنی
    بازدید : 626
    12 شهريور 1401 زمان : 12:0

    قسمتی از کتاب لازم نیست دیوانه وار کار کنی:

    تقريبا و به طور حتم، برای هرچه لازم است، زمان، انرژی یا پول صرف نکرده اید. این کی به هر قیمتی»

    است. وقتی بحث درباره هزینه ها را متوقف می کنید، می داند که میزان آن افزایش یابد.

    «نه» بگویید، زیرا به هر جه لا است قبلا «بله»

    گفته اید. هرچه لازم است، یعنی احتمالأ ساعت ده شب هم کار خواهید کرد، در روزهای چهارش پنجشنبه و جمعه،

    هرچه لازم است، یعنی کار درهم و شلخته، بازاریابی دیجیتال که فقط در خدمت ارائه چیزی است. هرچه لازم است، یعنی اگر شما این کار را نکنید، رئیس شما شخص دیگری را پیدا می کند سرپیچی را تحمل نمی کند)

    . اگر مدت هاست که در فضای کسب و کار فعال هستید، مطمئنا لحظات نادری اتفاق افتاده است که واقعا خواستار هرچه لازم است، باشید. یک مسئله اضطراری واقعی و صادقانه. شاید به این دلیل که نمی توانید از پس لیست حقوق برآیید یا به این دلیل که بیکاری، اعتبار شما را برای همیشه خدشه دار می کند. بله، لحظاتی وجود دارند؛ لحظاتی نادر و غیرمتعارف. اما با ترس از این اتفاقات استثنایی، کسب وکار روزمره تان را پیش نبرید.

    کاری که ما انجام می دهیم این است: به جای این که خواستار هرچه لازم است باشیم، می پرسیم چه چیزی لازم خواهد شد؟ این یک دعوت به مکالمه است. مکالمه ای که در آن می توانیم درباره استراتژی بحث کنیم، معامله کنیم، اصلاحات انجام دهیم، به رویکرد ساده تری برسیم یا حتی تصمیم بگیریم که این کار به طورکلی ارزشش را ندارد. پرسش ها، گزینه هایی را به همراه می آورند، فرامین آن ها را می سوزانند. کار کمتری داشته باشید تکنیک های مدیریت زمان، تکنیکهای زندگی، تکنیک های خواب، تکنیکهای کار؛ همه اینها نشان دهنده یک وسواس فکری برای محدود کردن زمان بیشتری از روز هستند. اما مشکل تنظیم مجدد الگوهای روزانه برای یافتن زمان بیشتری بابت انجام کار نیست، بلکه انجام مقدار زیادی کار مزخرف است.

    تنها راه برای انجام کار بیشتر این است که حجم کاری کمتری داشته باشیم.نه گفتن، تنها راه بازگرداندن زمان است. دوازده کار را با هم قاطی نکنید تا آنها را در ید نظم متفاوت انجام دهید. برای حرکت از این کار به کار بعدی تایمر نگذارید.

    سیستم مورد نیاز پریمیر در نسخه های مختلف برنامه
    بازدید : 272
    شنبه 12 شهريور 1401 زمان : 11:36

    برای خرید کتاب راهنمای مارکت پلیس ها به صورت اینترنتی اقدام نمایید.

    بیایید با فیس بوک شروع کنیم. پلتفرمی که در سالهای اولش رشد چشمگی ۔ قدرت انتشار در این پلتفرم، با توجه به فراگیر شدن آن، رسانه مهمی برای بسیار اندی محسوب می شد؛ به ویژه شرکتهای سازنده بازی. فیس بوک آن قدر سریع موفق شد که بسا از پذیرندگان اولیه اش توانستند به صدها میلیون فروش دست یابند. (Zynga که عملکرد خور در قسمت جست وجوی فیس بوک داشت، در ششمین سال فعالیتش به یک میلیارد دلا دآ دست یافت همه چیز باور نکردنی به نظر می رسید. امروز و تنها چند سال بعد از این ماجرا وضعت طوری است که شرکتهای سازنده بازی کل تخم مرغ هایشان را در سبد فیس بوک نمی گذارند. عجیب است که این شرکت ها برای گسترش خود خیلی جسورانه و استراتژیک به راه هایی غیر از انتشار از طریق فیس بوک روی آورده اند.

    سخت است که بفهمیم دقیقا چه مشکلی پیش آمده است. ممکن است کسی بگوید که فیس بوک الزاما یک پلتفرم بازی نیست و یا برخی عمق این موفقیت را زیر سؤال ببرند. آنها استدلال می کنند که Zynga به خودی خود، نسبت به سایرین که شکست خورده اند، بسیار خوب است. برخی دیگر به گسترش تلفن همراه اشاره می کنند که کار را برای فیس بوک سخت کرده است ( به زودی به آن می پردازیم)

    . علاوه بر این مسائل، یک استدلال قوی نیز وجود دارد که می گوید نرخ ۳۰ درصد بسیار زیاد است.

    اگر در نظر داشته باشیم که خیلی از شرکت های تولیدکننده بازی خریداران عمده تبلیغات فیس بوک هستند، متوجه خواهیم شد که «

    نرخ کمیسیون واقعی»

    متفاوت است. زیرا هزينه واقعی رقابت در این پلتفرم خیلی بیشتر از ۳۰ درصد است. فیس بوک با توجه به موقعیتش، به عنوان رهبر شبکه های اجتماعی جهان که رقیب مهمی هم ندارد، هیچ نیازی ندارد تا بارش را یک روزه ببنددا

    فیس بوک برای این که بتواند شرکای تجاری اش را در مورد تأثیر و اهمیت بی چون و چرای پلتفرمش قانع کند، باید این موضوع را اثبات می کرد که این پلتفرم مکانیزم مؤثر و کارآمدی را در رابطه با طیف گسترده ای از محصولات و خدمات دارد.

    نوامبر گذشته Zynga و فیس بوک در مورد توافق تجاری بلندمدت شان مجددا مذاکره کردند.

    معرفی کتاب لازم نیست دیوانه‌ وار کار کنی

    تعداد صفحات : 0

    درباره ما
    اطلاعات کاربری
    نام کاربری :
    رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    چت باکس




    captcha


    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 39
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 59
  • بازدید کننده امروز : 43
  • باردید دیروز : 106
  • بازدید کننده دیروز : 107
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 180
  • بازدید ماه : 615
  • بازدید سال : 615
  • بازدید کلی : 35485
  • کدهای اختصاصی