بخشی از کتاب راهنمای مارکت پلیس ها برآیند را در ادامه میخوانید:
مراحل کشت ایده، رشد و مقیاس کردنیک مارکت پلیس ۴۵ فروشنده، شما زمان بیشتری را برای اثبات کسب و کارتان می خواهید. در حقیقت، مقدار زمانی که برای راه اندازی یک مارکت پلیس نیاز است، می تواند تا سه سال طول بکشد. اگر نگاهی به سبد سرمایه گذاری شرکت Version One بیندازید، می بینید که بستر تامین مالی جمعی Indiegogo در سال ۲۰۰۷ تأسیس شد، اما چهار سال طول کشید تا به شکوفایی برسد.
این بدان معناست که بنیان گذاران باید به ایده خود ایمان داشته باشند، حتی اگر کسی ایده آنها را قبول نداشته باشد. البته به این معنی نیست که چشمشان را روی بازار ببندند. شما باید به طور مداوم سیگنال های کوچکی را که در مسیر درستی قرارتان می دهند دنبال کنید؛ سیگنال هایی مانند افزایش تبلیغات دهان به دهان توسط پذیرندگان اولیه، تکرار استفاده از سایت توسط خریداران، افزایش لیست موجودی فروشندگان و بازخورد مثبت کاربران
به همان اندازه که بنیان گذاران صبور هستند، سرمایه گذاران نیز باید صبور باشند: هیچ مارکت پلیس دوطرفهای یک شبه ساخته نمی شود.
مرحله ۳: دوره مقیاس کردن مارکت پلیس همزمان با این که یک مارکت پلیس متوجه می شود چگونه خریداران و فروشندگان را به هم برساند و نقدشوندگی ایجاد کند، چرخه مطلوب آغاز می شود. رشد مارکت پلیس خیلی زود شتاب می گیرد. هدف نهایی این است که یک استارت آپ موفق تبدیل به یک شرکت بزرگ شود. اما به محض این که شروع به مقیاس کردن می کند، برای ادامه پیشرفت به استراتژی های جدیدی نیاز دارد. .. اعتماد و امنیت را تقویت کنید در انجام هر معامله ای وجود یک سطح حداقلی از اعتماد لازم است. در روزهای آغازین فعالیتتان احتمالا یک اجتماع کوچک و پرشور حول مارکت پلیس خود داشته باشید. پس، اعتماد و امنیت دغدغه های مهمی نیستند. با این حال، با رشد یک مارکت پلیس و کسب محبوبیت، ناگزیر برخی بازیگران بد هم جذب آن می شوند. همان طور که در سال ۲۰۰۸ یک کاربر TechCrunch در پاسخ به مقاله ای در مورد Airbnb نوشت:
اگر Airbnb رواج پیدا کند و همه گیر شود سقوط خواهد کرد، زیرا افرادی که مرتکب دزدی، سوءاستفاده، تجاوز و قتل میشوند از این سیستم استفاده خواهند کرد. این موضوع باعث گسترش وحشت و تخریب همه چیز می شود.
دعا می کنم که Airbnb هیچ وقت فراگیر نشود، این تنها راه زنده ماندنش است.» به عنوان یک مارکت پلیس باید با بازیگران بد به طور جدی مبارزه کنید تا دیگر خریداران و فروشندگان به کسب و کارتان اعتماد کنند.
. اما سوال ام است که آیا نرخ ۳۰ درصدی ای که پلتفرم می گیرد، منجر به تقویت موقعیت استراتژیک می شود یا صرفا روشی برای کسب درامد است؟ اگر این طور است، آیا این ریسک وجود نظر استراتژیک دریافت کمیسیون بیش از حد یک عامل کاملا منفی قلمداد شود؟
بیایید با فیس بوک شروع کنیم. پلتفرمی که در سالهای اولش رشد چشمگی ۔ قدرت انتشار در این پلتفرم، با توجه به فراگیر شدن آن، رسانه مهمی برای بسیار اندی محسوب می شد؛ به ویژه شرکتهای سازنده بازی. فیس بوک آن قدر سریع موفق شد که بسا از پذیرندگان اولیه اش توانستند به صدها میلیون فروش دست یابند. (Zynga که عملکرد خور در قسمت جست وجوی فیس بوک داشت، در ششمین سال فعالیتش به یک میلیارد دلا دآ دست یافت همه چیز باور نکردنی به نظر می رسید. امروز و تنها چند سال بعد از این ماجرا وضعت طوری است که شرکتهای سازنده بازی کل تخم مرغ هایشان را در سبد فیس بوک نمی گذارند. عجیب است که این شرکت ها برای گسترش خود خیلی جسورانه و استراتژیک به راه هایی غیر از انتشار از طریق فیس بوک روی آورده اند.
سخت است که بفهمیم دقیقا چه مشکلی پیش آمده است. ممکن است کسی بگوید که فیس بوک الزاما یک پلتفرم بازی نیست و یا برخی عمق این موفقیت را زیر سؤال ببرند. آنها استدلال می کنند که Zynga به خودی خود، نسبت به سایرین که شکست خورده اند، بسیار خوب است. برخی دیگر به گسترش تلفن همراه اشاره می کنند که کار را برای فیس بوک سخت کرده است ( به زودی به آن می پردازیم)
. علاوه بر این مسائل، یک استدلال قوی نیز وجود دارد که می گوید نرخ ۳۰ درصد بسیار زیاد است.
اگر در نظر داشته باشیم که خیلی از شرکت های تولیدکننده بازی خریداران عمده تبلیغات فیس بوک هستند، متوجه خواهیم شد که «
نرخ کمیسیون واقعی»
متفاوت است. زیرا هزينه واقعی رقابت در این پلتفرم خیلی بیشتر از ۳۰ درصد است. فیس بوک با توجه به موقعیتش، به عنوان رهبر شبکه های اجتماعی جهان که رقیب مهمی هم ندارد، هیچ نیازی ندارد تا بارش را یک روزه ببنددا
فیس بوک برای این که بتواند شرکای تجاری اش را در مورد تأثیر و اهمیت بی چون و چرای پلتفرمش قانع کند، باید این موضوع را اثبات می کرد که این پلتفرم مکانیزم مؤثر و کارآمدی را در رابطه با طیف گسترده ای از محصولات و خدمات دارد.
فواید و معایب ظروف مسی